احادیث
احادیث

روایات فراوانی وجود دارد که محمد اصحابش را کشته شدن حسین با خبر کرده بود و به غیر از محمد، علی و حسن نیز چنین مطلبی را بیان کرده بودند. خداوند نیز پیامبران پیشین را از ماجرای کشته شدن حسین باخبر کرده بود. علی نیز می‌دانست که حسین در کربلا کشته می‌شود و یک بار که از کنار این منطقه می‌گذشت، توقف کرد و گریست و به یاد پیش گویی محمد افتاد. او کربلا را کرب (غم) و بلا (آزمایش) تفسیر کرد و گفت که کشتگان کربلا بدون هیچ حسابی به بهشت وارد می‌شوند.






در میان اسلام شناسان غربی، ولهاوزن انگیزه قیام حسین را صرفاً به دست‌گیری قدرت می داند و هیچگونه نیت دینی در آن نمی‌بیند. لامنز نیز دشمنی حسین با یزید را نادرست شمرده، حسین را شخصی بی احتیاط و نادوراندیش می داند و همانند (این نظر همچنین دیدگاه معاویه در مورد حسین بوده‌است). این دو مورخ هیچگونه سندیتی برای سخنانی که از حسین در مورد قیامش نقل شده قائل نبوده و آنها را ساخته و پرداختهٔ قرون بعدی می دانند. لارا وسیا وگلییری می‌نویسد گرچه ممکن است که روایاتی جعلی در مورد سخنانی که از حسین نقل شده وجود داشته باشد، اما آنچه از مجموعه روایات و وقایع بر می‌آید این است که حسین معتقد بود که بر حق است و سر سختانه در پی رسیدن به اهداف مذهبی خود بود. وی بر آن بود که دولتی تاسیس کند که «اسلام حقیقی» را محقق کند و در این راه حامیان خود را که هم عقیده با وی بودند را تحسین و تشویق کرد. وگلییری معتقد است این تحلیل ممکن است نظر درستی در مورد شخصیت حسین نباشد، اما بی شک انگیزهٔ جنبشهای سیاسی ضد اموی و مذهبی (شیعیان حسین) که در دفاع از حسین در سالهای بعد رخ داده، بوده است و مورخان بعدی عرب این ایدئولوژی را رواج داده که منجر به مقام بالا و افسانه‌ای حسین در نزد شیعیان گردیده است.

ویلفرد مادلونگ می‌نویسد انگیزه عاملین اصلی واقعه کربلا اغلب مورد بحث بوده‌است ولی این مساله واضح است که حسین را نمی‌توان به عنوان یک شخص شورشی در نظر گرفت که جان خود و خانواده‌اش را به خاطر آرزوهای شخصی خود به خطر انداخته‌است. او به عهدی که با معاویه بسته بود وفادار ماند گرچه از روش حکومت وی ناراضی بود. او با یزید بیعت نکرد چرا که بر خلاف مفاد صلحنامه معاویه با حسن به عنوان جانشین معاویه انتخاب شده بود. با این حال او به طور فعالانه به دنبال شهادت نبود. او هنگامی که معلوم شده بود از پشتیبانی کوفیان برخوردار نیست پیشنهاد نمود که از عراق خارج شود. این عبید الله ابن زیاد بود که مذبوحانه سعی در تحریک حسین به شروع جنگ می‌نمود.

تصمیم اولیه او مبنی بر پاسخ مثبت به دعوت شیعیان کوفه با وجود هشدارهای فراوانی که دریافت نموده بود به علاوه رویای صادقه از پیامبر اسلام بازتاب دهنده یک باور راسخ مذهبی در حسین بر انجام یک مأموریت بدون توجه به عواقب آن است. به مانند پدرش، او کاملاً بر این باور بود که خاندان پیامبر به طور الهی برای رهبری جامعه‌ای که محمد تاسیس کرده بود برگزیده شده‌اند و این یک حق غیر مشروط بوده و او می‌بایست به دنبال رهبری این جامعه باشد.

بر طبق دانشنامه بریتانیکا: «حسن و حسین به خلافت معاویه، نخستین خلیفه اموی تن در دادند و در ازای آن از او مستمری گرفتند اما حسین با خلافت جانشین او، یزید، مخالفت کرد. حسین سپس توسط مردم کوفه که اکثریت آن شیعه بودند دعوت شد تا شورش ایشان را علیه بنی امیه رهبری کند. حسین به همراه گروه کوچکی از خویشاوند و رهروانش به سوی کوفه رفت. گفته می‌شود که او در راه فرزدق شاعر را ملاقات کرد و در این دیدار به او گفته شد که قلب مردم عراق با او است اما شمشیرشان با بنی امیه‌است. حکمران عراق به پشتیبانی از خلیفه چهار هزار مرد را به دستگیری او فرستاد و آنها در ساحل رود فرات راه را بر حسین بستند (اکتبر ۶۸۰ میلادی)؛ حسین تسلیم را نپذیرفت و محافظانش کشته شدند و سر خودش به دمشق فرستاده شد. مسلمانان شیعه روز ده محرم (سالروز جنگ حسین در تقویم مسلمانان) را بزرگداشت می‌گیرند. خونخواهی حسین و سوگواری برای او موجب تضعیف بنی امیه و پدید آمدن یک جنبش قدرتمند شیعه شد. جزییات زندگی حسین به گونه افسانه وار و اغراق آمیز حول شهادت او شکل می‌گیرد. اما اقدام نهایی اش نشان از تاثیرات ایدئولوژیک دارد تا نظامی را شکل دهد که اسلام حقیقی را در برابر حکومت به عقیدهٔ او نا عادلانهٔ اموی می‌نشاند.»






ویژگیهای ظاهری و اخلاقی حسین

حسین چهره‌ای سپید داشت و گاهی عمامه خز و گاهی عمامه سیاه بر سر می‌گذاشت و موی سر و ریشش را خضاب می‌کرد. وی با مسکینان هم سفره می‌گشت یا آنان را به خانه خود دعوت می‌کرد و آنان را طعام می‌داد. معاویه دربارهٔ حسین می‌گفت که وی همانند پدرش علی اهل نیرنگ نیست و عمرو عاص او را محبوبترین زمینینان نزد اهل آسمان می‌دانست.

ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا بر این باور است که حسن خلق و خوی محمد را داشت و از سیاست‌های پدرش علی انتقاد می‌کرد، اما حسین به پدرش شبیه بود و اینکه حسن دو تن از پسرانش را محمد نامیده و هیچکدام را علی نام ننهاده و اینکه حسین دو تن از ۴ پسرش را علی نام نهاده و هیچکدام را محمد ننامیده دلیلی بر این مدعا می‌داند. بر خلاف روحیه صلح طلبی حسن، حسین روحیه جنگجویی و حس غرور خانوادگی پدرش را داشت، گرچه توانایی جنگاوری و تجربه آن را همانند پدرش نداشت. گرچه علی حسن را برای خلیفه شدن بعد از خودش آموزش می‌داد اما به نظر می‌رسد که علی بیشتر به حسین توجه داشته‌است. رسول جعفریان رویاتی را که در آن حسین شبیه علی و حسن شبیه محمد معرفی شده را جعلی می‌داند و به گفته وی تصویر ارائه شده در این روایات می‌توانست به منظور تخریب چهره علی و عاشورا باشد و به کار کسانی بیاید که طرفدار گرایش‌های عثمانی بودند. سید محمدحسین طباطبایی در باره مقایسه رفتار حسن ابن علی و حسین ابن علی می‌نویسد: «و از اینجا روشن می‌شود که آنچه برخی از مفسرین حوادث گفته‌اند که این دو پیشوا (امام حسن و امام حسین) دو سلیقه مختلف داشتند و امام حسن مسلک صلح را می‌پسندید به خلاف امام حسین که جنگ را ترجیح می‌داد،... سخنی است نابجا؛ زیرا می‌بینیم همین امام حسین که یکروز زیر بار بیعت یزید نرفت، ده سال در حکومت معاویه و مانند برادرش امام حسن (که اونیز ده سال با معاویه به سر برده بود) به سر برد و هرگز سر به مخالفت برنداشت.» محمد عمادی حائری معتقد است حسین را در اکثر منابع شبیه به محمد دانسته‌اند و در یک روایت وی را شبیه ترین فرد به محمد بیان کرده‌اند. روایتی نیز موجود است که علی، حسین را شبیه ترین فرد به خود از نظر رفتار می داند.

حسین احترام حسن را نگه می‌داشت و حرفی روی حرفش نمی‌زد. محمد حنفیه نیز همین برخورد را با حسین داشت. حسین بخشنده بود و در مدینه به خاطر این صفت معروف شده بود و غلامان و کنیزانش را در صورت مشاهده خوش رفتاری آزاد می‌نمود. روایتی وجود دارد که معاویه کنیزی را به همراه اموال و لباس فراوانی برای حسین فرستاده بود. وقتی این کنیز آیاتی از قرآن و شعری در مورد ناپایداری دنیا و مرگ انسان را خواند، حسین وی را آزاد نموده و اموال را به او بخشید. یک بار یکی از غلامان حسین کاری نادرست انجام داد. اما پس از آنکه غلام آیه «والعافین عن‌الناس» را خواند، حسین او را بخشید و پس از آن غلام آیه «واللّه یحب‌المحسنین» را به زبان آورد و حسین غلام را به خاطر این کار آزاد کرد. حسین دین اسامه بن زید بیمار شده بود و ناتوان از پرداخت آن بود را پرداخت. روایتی وجود دارد که حاکی است حسین املاک و اجناسی را که به وی ارث رسیده بود، پیش از دریافت آنها را بخشید و همچنین دین مرد دیگری را پس از آنکه به ۳ پرسش حسین پاسخ داد، پرداخت و انگشتری اش را به آن مرد بخشید. یک زن و مرد یهودی با مشاهده بخشندگی حسین مسلمان گردیدند. حسین به معلم فرزندانش مال و پوشاک فراوان بخشید و دهانش را پر از در کرد در حالی که اذعان می‌داشت که این جبرانگر ارزش کار معلم نیست. مردی شامی یک بار به حسین و علی ناسزا گفت، اما حسین از او درگذشت و او را مورد مهربانی و لطف خود قرار داد. گفته‌اند که جای کیسه‌های آذوقه که حسین برای مسکینان می‌برد در روز عاشورا بر بدنش آشکار بود.






باورهای غالیانه در خصوص حسین

داستانهای افسانه‌ای درباره حسین از ابتدا تحت تأثیر جایگاه او به عنوان امام شیعه و یکی از چهارده معصوم که در جهانشناسی شیعه ذاتی فراطبیعی بهشان اعطا شده قرار داشت. بسیاری از افسانه‌ها از معجزات خون حسین و سر بریده سخنگوی او نشأت گرفت از جمله مکالمه یک کشیش که موجب می‌شود یک کشیش بیزانسی در زمره بازیگران دربار یزید در تعزیه جای بگیرد. افسانه‌های حسین و نمادهای مربوطه تحت تأثیر درون مایه‌های ایرانی قبل از اسلام نظیر سیاوش و انتقام اوست. همچنین لاله به عنوان نماینده خون و رنج شهدا و نقض برجسته اسب قهرمان؛ علاوه بر این در تضاد با حسین که ذاتی بهشتی دارد، قاتلین او اهریمن جلوه داده شده و به صورت حیوان در می‌آیند و باور بر این است که انتقام آخرالزمانی نسل آنها را عذاب خواهد داد. مخاطبین مخصوصاً حکایات در خصوص تولد حسین، سرنوشت تراژیک او و برادرش حسن و معجزات مربوط به مرگ او و پیامدهایش را بسی احساسات برانگیز می‌یابند. سنتها در خصوص حسین مکرراً منتشر می‌شد و محمدباقر مجلس در اثر عظیم خود بحارالانوار آنها را جمع آوری کرده است.

سه گونه باور افسانه‌ای نسبت به حسین وجود دارد: آنهایی که عنصر جهانشناسانه در آنها غالب است و «نور» در آنها نقش مهمی دارد، آنها که شخصیت آخرالزمانی دارند و آنهایی که حسین در آنها شخصیتی تاریخی دارد که برای ما شناخته شده است ولی در هاله‌ای از معجزات قرار دارد که او را به جایگاهی فراانسانی بالا می‌برد. در گروه اول که حاصل تأثیر باورهای متافیزیکی، خیلی قدیمی تر از اسلام و ساخته غلات شیعه است، حسین کارکردی در پیوند با دیگر اهل بیت دارد و کاملاً برابر برادرش حسن است. در حکایات آخرالزمانی (که یحتمل با عقاید مغیریه تأسیس شده توسط مغیرةبن سعید عجلی مرتبط است) آمده که حسین به کوه رضوی رفت و در آنجا بر تختی نورانی در احاطه پیغمبران، و در جلوی پیروان وفادارش تا ظهور مهدی خواهد ماند و سپس به کربلا خواهد رفت و همه زمینیان و آسمانیان او را ملاقات خواهند کرد.







کرامات در هنگام تولد و کودکی حسین

حسین سه ماه قبل از موعد متولد شد و با این وجود زنده ماند. نظیر این برای عیسی و یحیی بن زکریا نیز روی داده است. محمد به مدت ۴۰ روز از وی نگهداری می‌کرد و انگشت خود را در زبان حسین قرار می‌داد و یا آب بزاق خود را در دهان حسین می‌گذاشت. حدود ۱۰۰۰ فرشته از بهشت فرود آمدند تا در جشن تولد حسین به همراه محمد شادی کنند. جبرئیل پیام تبریک و شادمانی خداوند را به محمد رساند و مشتی از خاک کربلا را به وی داد و جبرئیل کودک را در هنگامی که فاطمه خوابیده بود نوازش کرد. جبرئیل به محمد خبر داد که امت وی حسین را می‌کشند و نسل امامت از وی خواهد بود. فرشته‌ای که از سوی خداوند رانده شده بود و بالهایش شکسته بود، از تولد حسین بهره برد. او گروهی از فرشتگان را دید که به منظور تبریک به محمد در حال گذر از آنجا هستند و از آنها خواست تا وی را به خود ببرند. وقتی این فرشته بال شکسته خود را به نوزاد مالید، بال شکسته اش ترمیم یافت و درست شد و با شفاعت محمد بخشیده شد و به جایگاهش در بهشت بازگشت. از آن به بعد این فرشته با نام مولی الحسین یاد می‌گشت و محاسبه گر زائرین حسین در کربلا است. محمد، پسرش ابراهیم و نوه اش حسین را بر زانوان خود قرار می‌داد. جبرئیل به وی گفت که خداوند به هر دو اینها با هم عمر طولانی نخواهد داد و محمد باید جان یکی را با فدا کردن دیگری، نجات بخشد. محمد در حالی که اشک می‌ریخت و از آنجایی که نمی‌خواست علی و فاطمه در فراق فرزندشان گریه کنند، قبول کرد که ابراهیم را تسلیم خدا کند.







معجزات پس از کشته شدن حسین

وقتی حسین کشته شد، روز مبدل به شب گردید و ستارگان در آسمان نمایان شدند. آسمان خون بارید که آثاری بر سر و جامه مردم تا مناطق خراسان بر جا گذاشت. از زیر سنگها در شام و مناطقی دیگر خون جاری شد. از دیوارها خون بیرون آمد. شب قبل از قتل حسین، ام سلمه یا ابن‌عباس، محمد را به خواب دید که سر و ریشش خاکی است و در ظرفی کوچک خون می‌ریزد. خاک کربلا که جبرئیل یا یکی دیگر از فرشتگان به محمد داده بودند و ام سلمه آن را نگه داشته بود، شب قبل از کشته شدن حسین مبدل به خون گردید. ام سلمه دانست که حادثه کربلا رخ داده و شیون سر داد و اولین کسی بود که این کار را کرد. این احادیث جمع آوری خون کشتگان کربلا توسط محمد یا نگه داشتن یک مشت خاک کربلا توسط ام سلمه به صورت احادیث با سندهای گوناگون بیان شده‌اند که برخی معتبر و برخی نامعتبرند. جنها گریستند و شعر سراییدند. زنان جن‌ها نیز مویه و عزاداری به پا کردند که صدای آنان را ام سلمه و دیگر زنان شنیدند. فرشتگان گریستند و سر حسین به دمشق برده شد. حتی حیوانات وحشی و ماهیان نیز گریستند. در شب قبل از نبرد کربلا، صدای شخصی می‌آمد که آیات هشدار دهنده می‌خواند اما خود شخص دیده نمی‌شد.







معجزات سر بریده حسین

وقتی که سر در حال برده شدن به کوفه بود، قلمی سحرآمیز آیاتی هشدارآمیز بر روی دیواری نوشت و همان آیات بر روی کلیسایی در رم که ۳۰۰ سال پیش از بعثت محمد ساخته شده بود، نوشته شد. سر بریده بوی معطری می‌داد و راهبی که تحت تاثیر نور معجزه آسایی که از سر ساطع می‌شد، قرار گرفته بود، با مقداری پول سر را کرایه کرد و به خانه اش برد. در آن شب سر حسین سخن گفت و راهب پس از آن مسلمان گردید. درهمی که راهب در ازای سر حسین به لشکریان پرداخته بود مبدل به سنگ گردید. ماری به یکی از سوراخهای بینی سر بریده خزید و از دیگری درآمد. سر بریده آیاتی از قرآن را خواند. شبی که خولی به کوفه آمد، سر حسین را به خانه برد و آن را زیر ظرفی قرار داد. ستون نوری از آسمان به ظرف می‌تابید و پرندگانی سفید در اطراف ظرف پرواز می‌کردند.







سرنوشت کسانی که به حسین اهانت کرده یا وی را زخمی کردند

تمام کسانی که به حسین در روز کربلا اهانت نمودند مدت کمی پس از آن به تیره‌روزی مبتلا گردیدند. سرنوشتهایی مانند: کشته شدن، کوری، مرض‌های مختلف مثل جذام، عطش سیرنشدنی، خشک شدن دست همانند چوب در تابستان و آب ریختن آن در زمستان، مرگ بر اثر سوختگی، عقرب گزیدگی، از دست دادن قدرت و ثروت، بیرون رانده شدن از خانه توسط همسر. آنهایی که اموال حسین را غارت نمودند نیز به عقوبت‌هایی گرفتار گردیدند. شخصی که عمامه حسین را غارت نمود دیوانه شد. کسی که ردای حسین را غارت کرد، مبتلا به فقر گردید. شخصی که عطر و روپوش و جامه‌های حسین را غارت نمود مبتلا به جذام یا کچلی گردید. اشیایی که از حسین غارت شد تنزل قیمت پیدا کرد یا بی استفاده گردید. گوشت شترانی که از لشکر حسین غارت شد، تلخ گردید یا آتش گرفت. عطر و لباسها مبدل به خون گردید. طلاهای غارتی مبدل به مس گردید یا در دستان زرگر آتش گرفت و زعفرانهای غارتی نیز آتش گرفت.







القاب در دیگر کتب مقدس

حسین در تورات با نام شبیر یاد شده و در کتاب انجیل بیان شده که هارون برادر موسی، نامهایی که خدا برای پسران علی گذاشته‌است را می‌آموزد و بر دو پسر خود می‌گذارد.

صفات فراطبیعی حسین که معجزه آفریده‌اند

پیشانی حسین به قدری روشن بود که مردم می‌توانستند با نگاه کردن به وی راه خود را در تاریکی بیابند. او قادر به شفای بیماران بود. او نشانه‌ای میان چشمان زنی پرهیزگار ایجاد کرد که با دمیدن در آن ناپدیدش کرد. او شخصی که مبتلا به تب شده بود را شفا داد. او دست مردی را که در حین عمل طواف کعبه بدن زنی را لمس کرده بود و به بدن زن چسبیده بود و جدا نمی‌شد را جدا کرد. این در حالی بود که فقها فرمان قطع دست آن فرد را داده بودند. کرامات دیگر وی عبارتند از به حرف درآوردن طفل شیرخواره‌ای به منظور بیان نام پدر واقعی خود، بردن افراد به وقایع رخ داده در زمان گذشته (مثل زمانی که علی و محمد در مسجد قبا بودند)، فراهم کردن میوه‌های خارج از فصل (انگور و موز) برای پسر خود، بارور کردن یک درخت نخل خشکیده، سیراب کردن یاران خود با قرار دادن انگشت خود در دهانشان و فراهم کردن غذای آسمانی در روز نبرد کربلا، به وجود آوردن چشمهٔ آب با پرتاب یک تیر به نقطه‌ای نزدیک خیمه‌های زنانش در کربلا، اشاره کردن به آسمان و فراهم آوردن لشکری از فرشتگان، اما برگزیدن مرگ، آگاهی از وقایع آینده و علم به اسرار. این پیشگویی‌ها عمدتاً توسط جدش به وی آموخته شد و همچنین وی رویایی دید که جدش محمد وی را از سرنوشتش آگاه ساخت که حسین مظلومانه کشته می‌شود و برادر و فرزندان و نوادگان حسین در روز قیامت از حساب پس دادن معاف می‌شوند. مجسم شدن نیات کوفیان نسبت به وی به صورت یک حیوان درنده، پیش بینی کردن اینکه عمر بن سعد فرمانده سپاه کوفه می‌شود و آگاه ساختن وی از سرنوشتش مبنی بر اینکه مرگ وی مدت کوتاهی پس از کشته شدن حسین خواهد بود، پیش بینی اینکه سرش به نزد ابن زیاد می‌رود اما حامل سر جایزه‌ای نمی‌گیرد، بر حذر داشتن گروهی از غلامانش از خروج در یک روز خاص و تبعیت نکردن و کشته شدن آنان و پیش گویی نام قاتلین آنان به حاکم از دیگر کرامات منسوب شده به حسین می‌باشند.






آرامگاه
روایات متعددی در مورد مکان دفن سر حسین وجود دارد. در کنار پدرش علی در نجف، خارج از کوفه اما نه در کنار علی، در کربلا به همراه بدن کاملش، در بقیع، در مکان نامعلومی در دمشق، در رقه سوریه، در قاهره که توسط فاطمیان به آنجا برده شده در مسجدی به نام محسن الامین که از نام حسین برگرفته شده دفن گردیده.






سوگواری محرم

پس از واقعهٔ عاشورا، طولی نکشید که اولین زوار حسین برای یادبود شهادت او مراسم عمومی به راه انداختند. معزالدوله در دوره بوییان گرامیداشت عمومی عاشورا را در بغداد به جا آورد (که موجب شد به پا داشته شدن ضد-یادبود از سوی سنیان به مدت سالها شد). العزیز حاکم فاطمی مصر هم این مراسم را بر پا کرد. عاشورا از دوره سلجوقیان، شرکت کنندگان زیادی را از زمینه‌های مختلف از جمله سنت به خود جذب کرد. سوگواریهای محرم با پشتیبانی امامیه اثنی عشری از سوی صفویه به سرتاسر ده روز اول محرم گسترش یافت (این مورد برای دوره پیش از صفوی نامعلوم است). مراسم عمومی شامل موارد زیر بود:

روضه خوانی در شب و روز در اماکن عمومی، قصرها، مساجد، تکایا و حسینیه‌ها

رژه تابوت و نخل با علم که با شکوه و بر دوش مردم در میدان اصلی و بر دوش مردم حرکت می‌کردند و با عناصر نمایشی کاروان او را شبیه سازی می‌کردند









سجاد

ابومحمد علی بن حسین السجّاد چهارمین امام شیعیان ملقب و مشهور به سجاد و زین‌العابدین که علی اصغر نیز از القاب وی است. در سال ۳۶ سال ۳۸ هجری (صحیح‌ترین قول) و درگذشتهٔ ۱۲ یا ۱۸ یا ۲۵ محرم سال ۹۵ هجری، پدرش حسین بن علی و مادرش، به اعتقاد بسیاری از شیعیان و تعدادی از سنی‌ها، شهربانو دختر یزدگرد سوم ساسانی (پادشاه ایران) بود. ولی به روایت ابن قتیبه و ابن سعد مادر وی کنیزی از اهالی سند دانسته شده‌است، نام این کنیز را غزاله یا سُلافه آورده‌اند.






کنیه و القاب

کنیهٔ علی بن حسین «ابومحمّد» و «ابوالحسن ثانی» است. القابشان نیز «زین العابدین»، «سجّاد»، «سید العابدین»، «زکی»، «امین» و «ذو الثّفنات» می‌باشد.

در کتابهای متاخر شیعی، او را علی اوسط دانسته و علی اصغر را کودک شیرخواری میدانند که در حادثه کربلا کشته شد. در کتابهای قدیمی تر چون تاریخ یعقوبی که خود شیعی مذهب بود، علی اصغر همین سجاد است. چراکه او ۲۳ سال داشت که کودک دیگر زاده شد و طبعاً در طی این ۲۳ سال او را علی اصغر می‌نامیدند و نه علی اوسط.






پیش از امامت

او دو سال در دوران امامت علی، ۱۰ سال در دوران امامت حسن بن علی (امام دوم شیعیان) و یازده سال در دوران امامت پدرش حسین بن علی زیست.






خطبه در مجلس یزید

علی بن حسین که در حادثه کربلا به دلیل بیماری کشته نشده بود و همراه عمه اش زینب به اسیری به شام برده شده بود در مجلس یزید خطبه مشهوری خواند که مردم را تحت تاثیر قرار داد و تاثیر این خطبه چنان بود که او را به همراه سایر اسیران با احترام به مدینه برگرداندند. در بخشی از خطبه آمده است "ی مردم! من فرزند مکه و منایم ... من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت .... من فرزند فاطمه زهرایم ... آنقدر به این سخنان ادامه داد که شیون مردم به گریه بلند شد! یزید بیمناک شد و به مؤذن دستور داد تا اذان گوید! مؤذن برخاست و اذان را آغاز کرد، همین که گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام به جانب یزید روی کرد و گفت: این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است و یا جد تو؟! اگر ادعا کنی که جد توست پس دروغ گفتی و کافر شدی، و اگر جد من است چرا خاندان او را کشتی و آنان را از دم شمشیر گذراندی؟"






خلفای معاصر

یزید پسر معاویه (۶۱- ۶۴ ق)
عبدالله پسر زبیر (۶۱ - ۷۳)
معاویه پسر یزید (چند ماه از سال ۶۴)
مروان پسر حکم (نه ماه از سال ۶۵)
عبد الملک پسر مروان (۶۵- ۸۶)
ولید پسر عبدالملک (۸۶- ۹۶)







دوران امامت

با کشته شدن حسین بن علی و با قیام مختار اکثریت شیعیان روی به مختار گردانیدند و مختار نیز قیام خود را به نیابت محمد حنفیه فرزند دیگر علی عنوان می‌کرد. به گفته مادلانگ در دانشنامه اسلامی در این زمان به مدت یک نسل رهبری شیعیان در خارج از دایره فرزندان فاطمه بود. علی بن حسین نیز از فعالیت‌های شیعه دوری گزیده بود و پیروان چشمگیری بسوی خود جذب نکرده بود. از ۵۷ سال زندگی خویش، به مدت ۳۴ سال امام شیعیان بود..

به گفته منابع شیعی مهم‌ترین برنامه‌های علی بن حسین در این دوره بر محورهای زیر استوار بود:

نشر مبانی اعتقادی و فرهنگی شیعه
تربیت نیروهای صالح و کارآمد برای تشیع
افشای چهره امویان
مبارزه با افکار و اندیشه‌های منحرف
زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و رساندن پیام آن به مسلمانان
اگر چه در زمان امامت علی بن حسین مردم بیشتر پیرو ارزشهای خلافت بودند و شرایط مناسبی برای ایشان فراهم نبود؛ با این حال علی بن حسین با تکیه بر احادیث نبوی سیره فقه شیعه را پی ریزی کرد و شرایط را برای بیان جزئیات برای محمد باقر و جعفر صادق فراهم آورد.

او آموزه‌ها و رهنمودهای خویش را در غالب دعا بیان می‌کرد که به «صحیفه سجادیه» معروف است. نویسندگان شیعه «صحیفه سجادیه» را بعد از قرآن و نهج البلاغه غنی‌ترین گنجینه معارف به شمار می‌آورند؛ به طوری که آن را «همتای قرآن»، «انجیل اهل بیت» و «زبور آل محمد» نامیده‌اند. نمونه دیگر دعایی است که به یکی از نزدیکترین یاران خود «ابوحمزه ثمالی» آموخت و در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود.






قصیده فرزدق

در منابع تاریخی از جمله منابع شیعی آمده است هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شد که حجرالاسود را استلام کند. پس در گوشه‌ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که اعلی بن حسین وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسید، مردم کنار رفتند و مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی‌دانم. "همام بن غالب، معروف به «فرزدق»، شاعر زبردست و توانای عرب، با آنکه به واسطه کار و شغل و هنر مخصوصش پیش از هر کس دیگر می‌بایست حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فوراً گفت: «لکن من او را می‌شناسم.» و به معرفی ساده قناعت نکرد، بر روی بلندی ایستاده، قصیده‌ای مشهور فی البداهه سرود. در ضمن اشعارش چنین گفت: «این فرزند بهترین بندگان خداست. این است آن پرهیزکار پاک پاکیزه مشهور. اینکه تو می‌گویی او را نمی‌شناسم، زیانی به او نمی‌رساند. اگر تو یک نفر فرضاً نشناسی، عرب و عجم او را می‌شناسد.»"






فرزندان

شیخ مفید اولاد علی بن الحسین را پانزده نفر دانسته:

محمد باقر که مادرش امّ عبدالله، فاطمه بنت حسن بن علی بوده.
عبداالله، دختر او فاطمه مادر اسماعیل پسر جعفر صادق بود.
حسن
حسین
زید
عمر
حسین اصغر، نیای مرعشیان
عبد الرحمن
سلیمان
علی (کوچک‌ترین فرزند)، نیای سادات تفرش
خدیجه
محمد اصغر
فاطمه
علیه
امّ کلثوم







اصحاب

مشهورترین اصحاب و راویان سجاد عبارت‌اند از:

ثابت بن دینار معروف به ابوحمزه ثمالی
ابوخالد کابلی
یحیی بن ام طویل
سعید بن جبیر
سعید بن مسیب
عمرو بن عبدالله سبیعی







آثار

آن چه از آثار ایشان باقی‌مانده و تاکنون موجود است، یکی مجموعه دعاها و نیایش‌های وی است که با عنوان صحیفه سجادیه نامبرده شده است. دیگری رساله‌ای با عنوان رسالة الحقوق است و همینطور در منابع حدیثی نیز، نقل‌ها و جملاتی از علی بن الحسین برجای مانده است.






درگذشت
در روایات شیعه آمده‌است که او با زهر ولید بن عبدالملک کشته شد. تاریخ مرگ او ۹۴ یا ۹۵ هجری قمری است؛ گرچه منابع مختلف سال‌های ۹۲، ۹۳، ۹۹ و ۱۰۰ هجری قمری را نیز ذکر کرده‌اند. او در مدینه و در خانه خود درگذشت و در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی مدفون است.







محمد باقر
ابوجعفر، محمد بن علی الباقر، مشهور به محمد باقر امام پنجم شیعیان که آن‌ها از وی با عنوان امام محمد باقر یاد می‌کنند. کنیه‌اش ابوجعفر و باقرالعلوم زادهٔ سوم صفر یا نخست رجب سال ۵۷ هجری در مدینه. پدرش ابومحمد علی بن الحسین زین العابدین (امام چهارم شیعه) و مادرش فاطمه بنت حسن بن علی است.






فرزندان

برای محمد باقر هفت فرزند یاد کرده‌اند، پنج پسر و دو دختر:

جعفر صادق. (امام ششم شیعیان)
عبد الله بن محمد. او هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با جعفر صادق متحد است. وی صاحب فضل و صلاح بوده که فردی از بنی امیه به او سم خورانید و او را کشت.
ابراهیم بن محمد، از ام حکیم.
عبید الله بن محمد، از ام حکیم.
علی بن محمد، ام ولد.
زینب بنت محمد، از ام ولد.
ام سلمه، از ام ولد.

برخی، تنها شش فرزند برای محمد باقر نام برده‌اند و بر این باورند که وی فرزندی به نام عبید الله نداشته‌است.

گروهی دیگر گفته‌اند که دو دختر نداشته‌است، بلکه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام برای یک دختر است.






یاران و شاگردان

به دلیلی سستی حکومت امویان باقر و فرزندش صادق توانستند حوزه‌های بزرگ درسی ایجاد کنند. بخش بزرگی از احادیث شیعیان از این دو شخص است و مثل قال باقر و قال صادق که میان شیعیان رواج دارد نیز به این نکته اشاره دارد. بعضی از بزرگان اهل سنت و بعضی از مردم ایران نیز جزء شاگردان محمد باقر بوده‌اند که نام برخی به شرح زیر است:

ابوعبداللّه جابربن یزید بن حارث جعفی
محمد ابن مسلم ثقفی کوفی
عبدالملک بن اَعیَن
سلیمان بن خالد
برید بن معاویه عجلی
ابوخالد کابلی
فُضَیل بن یَسار
ابوالصّبّاح کِنانی
حمّاد بن ابی سلیمان (ایرانی)
داوود بن ابی هند سرخسی(ایرانی)
محمّد بن اسحاق (ایرانی)
میمون قدّاح مکّی
معروف بن خرّبُوذ
عبدالله بن عطاء مکّی







فعالیت‌ها و اقدامات
تفسیر باقر

رساله‌ای در تفسیر قرآن منسوب به محمد باقر به جای مانده‌است. به گفته برخی منابع این رساله حاصل استنساخ یکی از شاگردان وی می‌باشد.

ابن شهرآشوب می‌نویسد: «ابوالجارود دارای اصل و تفسیری از ابی جعفر علیه السلام است.». شیخ طوسی نیز مانند این سخن را آورده است.

آقا بزرگ تهرانی هم از تفسیر ابی الجارود نام می‌برد و درمورد آن می‌نویسد: «… ابوالجارود، اسمش زیاد بن منذر… واز اصحاب امامان سه‌گانه: سجاد، باقر و صادق است و تفسیر وی تنها از امام باقر علیه السلام است که در ایام استقامت سلامت اعتقادی خود ازآن حضرت روایت کرده است.»






المناسک

در حدیثی از جعفر صادق چنین آمده که آداب حج در فقه شیعه برای اولین بار توسط محمد باقر تدوین شده‌است.






محمد باقر و ضرب سکه در قلمرو اسلامی

سکه‌های رومی تا زمان خلافت عبدالملک مروان در قلمرو مسلمانان رایج بود. به دنبال سردی رابطه بین امپراطور روم و خلیفه مسلمانان، خلیفه به پیشنهاد محمد باقر تصمیم به ضرب سکه گرفت. وی در زمینه برخی خصوصیات سکه‌ها، رهنمودهایی داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانی میسرنباشد و به عبدالملک گفت: «از مردم بخواه تا از این پس با این سکه‌ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادی را با سکه‌های رومی ممنوع و دارای مجازات اعلام کن.» در ظرف چند ماه سکه‌های اسلامی در روابط اقتصادی به کار گرفته شد.






مرگ
ضریح چهار امام شیعه پیش از تخریب به وسیله حکومت سعودی، به ترتیب از راست به چپ حسن مجتبی، علی بن حسین، محمد باقر و جعفر صادق

به گفته برخی منابع محمد باقر در ۷ ذی الحجه سال ۱۱۴ پس از هجرت در سن ۵۷ به دستور هشام بن عبدالملک در مدینه مسموم شد و درگذشت.






آرامگاه

آرامگاه محمد باقر در شهر مدینه در قبرستان بقیع کنار سه امام دیگر شیعیان مدفون است آرامگاه او برخلاف بیشتر امامان شیعه هم اکنون گنبد و ضریح ندارد.






جعفر صادق

ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق معروف به جعفر صادق، امام ششم شیعیان که آن‌ها از وی با عنوان امام جعفر صادق یاد می‌کنند. وی فرزند محمد باقر و ام‌فروه است. او در ۱۷ ربیع‌الاول ۸۳ هجری قمری (۷۰۲-۷۰۳ میلادی) در مدینه بدنیا آمد. او توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد و در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه درگذشت. او بیشترین سال عمر را در میان یازده امام اول شیعیان داشته‌است. محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینه‌است.

او در سن ۳۱ سالگی پس از درگذشت پدرش به امامت رسید. امامت او همزمان با سال‌های پایانی حکومت بنی امیه و سال‌های آغازین حکومت بنی عباس بود. به علت ضعف و عدم استقرار نظام سیاسی، وی فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست آورد. از سوی دیگر نیز عصر وی زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود. زمینه فعالیت به گونه‌ای برای وی فراهم بود، که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه‌ها از جعفر صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری خوانده می‌شود. فقه شیعه نیز عمدتاً بر روایات به‌جای مانده از او مبتنی‌ست، به همین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را مذهب جعفری نیز می‌نامند.






نام‌ها و القاب

معروفترین لقب او صادق به معنی راستین و راستگو است.

و از دیگر القاب او عبارتند از:

فاضل (دارای فضیلت و برتری)
قائم (به معنی ثابت و پایدار، قیام کننده، برپا و استوار)
کامل (و او کسی است که از عیب‌ها منزه و دور و برکنار است)
منجی (نجات بخش و رستگار کننده، عامل رستگاری و نجات)
کلمه الحق (سخن حق)
لسان الصدق (راستگوی در سخن، گویای راستی)
صابر (بردبار)







زندگی
فرزندان

وی ۷ پسر و ۳ دختر داشت که عبارتند از:

اسماعیل (از امامان اسماعیلیه)
عبدالله افطح
موسی کاظم (امام هفتم شیعیان)
محمد دیباج
اسحاق
علی عریضی
عباس
ام فروة
اسماء
فاطمه.







مکتب علمی

ابن عقده زیدی در کتاب رجال خود چهار هزار راوی برای جعفر صادق برشمرده و کتاب‌های آنان را یاد کرده‌است. بسیاری از فقها از پرورش یافتگان مکتب جعفر صادق بوده‌اند. از این عده می‌توان به کسانی هم چون زرارة بن اعین و دو برادرش بکر و حمران، جمیل بن صالح و جمیل بن دراج و محمد بن مسلم طائفی و برید بن معاویه و هشام بن حکم و هشام بن سالم و ابوبصیر و عبیدالله و محمد و عمران حلبی و عبدالله بن سنان و ابوالصباح کنانی و بسیاری دیگر اشاره کرد. به غیر از این چهار هزار تن راوی که ذکر آنان گذشت، شمار بسیاری دیگر از دانشمندان برجسته و پیشوایان مذاهب اهل سنت و بزرگان علم از جعفر صادق حدیث نقل کرده‌اند. از این میان می‌توان به افرادی مانند یحیی بن سعید انصاری و ابن‌جریح و مالک بن انس و سفیان ثوری و ابن عیینه و ابوحنیفه و شعبه و ایوب سختیانی و جابر بن حیان کوفی و ابان بن تغلب و ابو عمرو بن علاء و عمرو بن دینار و بسیاری دیگر اشاره نمود. از جمله جابر ابن حیان - کیمیاگر معروف که در غرب به نام Geber خوانده‌می‌شود - بسیاری از اختراعات خود را منتسب به جعفر صادق یا با تغییرات جزئی از آموزه‌های او می‌داند. به نظر چنین می‌آید که جعفر معلمی بود که نگارش را به دیگران (مثلاً شاگردانش) می‌سپرد.

جعفر صادق بعد از مجلس درس روزانه خود به مناظره با افراد مختلف از جمله خداناباوران می‌پرداخت. در متن بعضی از این مناظرات به مسایلی علمی همچون گردش خون -که در آن زمان ناشناخته بوده- اشاره شده‌است.






امامت

به عقیده شیعه دوران امامت او ۳۴ سال بوده که با اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان مصادف بوده‌است. او با پنج تن از خلفای بنی امیه، هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید بن عبدالملک، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ملقب به حمار و دو تن از خلفای بنی عباس ابوالعباس (عبدالله بن محمد) معروف به سفاح و ابوجعفر معروف به منصور دوانیقی معاصر بود.






شاگردان

جعفر صادق بیش از ۴۰۰۰ هزار شاگرد داشته‌است که برخی از بزرگانشان بدین قرارند: ۱)ابان بن تغلب؛ ۲) اسحاق بن عمارصیرفی کوفی؛ ۳)برید بن معاویه بن العجلی؛ ۴) ابوحمزه ثمالی؛ ۵)حریربن عبدالله سجستانی؛ ۶)زرارة بن اعی شیبانی؛ ۷)صفوان بن مهران جمال اسدی؛ ۸) عمران بن عبدالله سعد اشعری قمی؛ ۹) عیسی بن عبدالله سعد اشعری قمی؛ ۱۰)فیض بن مختارالکوفی؛ ۱۱) محمد بن علی بن نعمان کوفی معروف به مؤمن الطّاق ۱۲) محمد بن مسلم بن ریاح؛ ۱۳) معاذ بن کثیر؛ ۱۴) هشام بن محمد بن السائب؛ ۱۵) مفضل بن عمر ۱۶)جابر بن حیان ۱۷)مالک بن انس






از نگاه دیگران

مالک بن انس، پیشوای یکی از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت، مدتی شاگرد جعفر صادق بود. او در باره عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی صادق چنین می‌گوید: من فقیه تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده ام. او داناترین فرد این امت است. به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد.

ابوحنیفه، پیشوای یکی دیگر از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت، نیز شاگرد جعفر صادق بود. برخی منابع، مدت شاگردی او را دو سال دانسته‌اند. به عنوان نمونه، آلوسی درباره دو سال شاگردی او پیش امام صادق، از ابوحنیفه نقل می‌کند که: «اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک می‌شد.» وی درباره عظمت علمی صادق گفته‌است: اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمی‌دانستند.

عطار نیشابوری فصل اول کتاب تذکره الاولیا، اثرش در شرح احوال بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه، را به شرح حال صادق اختصاص داده‌است. عطار در این کتاب می‌آورد:

اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی تکلف به کمال بود، وقدوه جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار بی نظیر بود.

در ادامه عطار داستانهایی چند از کرامات او نقل می‌کند.






زمامداران معاصر

خلفای اموی معاصر

هشام بن عبدالملک (۱۲۵- ۱۱۴)
ولید بن یزید بن عبدالملک (۱۲۶- ۱۲۵)
یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶)
ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶)
مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲- ۱۲۶)







خلفای عباسی معاصر

ابوالعباس عبدالله بن محمد (۱۳۷- ۱۳۲)
ابوجعفر منصور دوانیقی (۱۴۸- ۱۳۷)







موسی کاظم
ابوابراهیم، موسی بن جعفر الکاظم، هفتمین امام شیعیان دوازده امامی که آن‌ها از او با عنوان امام موسی کاظم یا «امام کاظم» یاد می‌کنند. وی فرزند ابوعبدالله جعفر الصادق‌البارالامین است که در روز ۷ صفر سال ۱۲۸ ه. ق. در ابواء (منطقه‌ای در میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. مادر او حمیده مصفّاة است که نام‌های دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شده‌است. از مهم‌ترین القاب پیروانش برای او، می‌توان به کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح اشاره کرد. او در میان شیعیان در میان امامانشان به «باب‌الحوائج» معروف است.






جانشینی جعفر صادق

وی پس از کشته شدن پدرش جعفر صادق به دست خلیفه وقت در شوال سال ۱۴۸ ه. ق. و در زمان خلافت منصور عباسی امامت خود بر شیعیان را اعلام کرد که این کار ۳۵ سال به درازا کشید. سید محمدحسین طباطبایی در این باره می نویسد: «منصور پس از آن که خبر شهادت امام ششم را دریافت داشت به والى مدینه نوشت که بعنوان تفقد بازماندگان، به خانه امام برود و وصیت نامه آن حضرت را خواسته و بخواند و کسى را که وصى امام معرفى شده فى المجلس گردن بزند و البته مقصود منصور از جریان این دستور این بود که به مسئله امامت خاتمه دهد و زمزمه تشیع رابکلى خاموش کند ولى بر خلاف توطئه وى وقتى که والى مدینه طبق دستور، وصیت نامه را خواند دید امام پنج نفر را براى وصایت تعیین فرموده. خود خلیفه و والى مدینه و عبدالله افطح فرزند بزرگ و موسى فرزند کوچک آنحضرت و حمیده و به این ترتیب تدبیر منصور نقش بر آب شد» وی نقش موثری در گسترش معارف شیعی داشت. در این دوران، چندین بار توسط خلفای عباسی دستگیر و زندانی گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید، به مدت چهار سال زندانی بود. موسی کاظم، در ۲۵ رجب ۱۸۳ ه. ق.، در سن ۵۵ سالگی، توسط زهر در زندان سندی‌بن شاهک به دستور هارون الرشید کشته شد. وی در شهر کاظمین در کشور عراق مدفون است.
فرزندان

درباره تعداد فرزندانش چند قول وجود دارد. بنا بر یکی از آنها، وی ۳۷ فرزند داشت که شامل ۱۸ پسر و ۱۹ دختر بودند. علی بن موسی، هشتمین امام شیعیان، فرزند اوست. همچنین یکی از دخترانش به نام فاطمه معصومه که برای دیدار برادرش، رضا، عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیماری، درگذشت و در این شهر مدفون است.






پسران

علی‌بن موسی‌الرضا
ابراهیم
احمد
محمد
حسین
حمزه
صالح
عباس
قاسم
اسماعیل
جعفر
هارون
حسن
عبد اللّه
اسحاق
عبیداللّه
زید
فضل
سلیمان







دختران

فاطمه کبری
فاطمه صغری (فاطمه معصومه)
رقیّه
حکیمه
ام ابیها
رقیّه صغری
کلثوم
ام جعفر
لبابه
زینب
خدیجه
علیّه
آمنه
حسنه
بریهه
ام سلمه
میمونه
ام کلثوم.







زمام‌داران معاصر

مروان بن محمد اموی - معروف به مروان حمار (۱۲۶ - ۱۳۲ ه. ق.)
ابوالعباس سفاح عباسی (۱۳۲ - ۱۳۶ ه. ق.)
منصور عباسی (۱۳۶ - ۱۵۸ ه. ق.)
مهدی عباسی (۱۵۸ - ۱۶۹ ه. ق.)
هادی عباسی (۱۶۹ - ۱۷۰ ه. ق.)
هارون الرشید (۱۷۰ - ۱۹۳ ه. ق.)







اصحاب و یاران

علی بن یقطین
ابوصلت بن صالح هروی
اسماعیل بن مهران
حمّاد بن عیسی
عبدالرحمن بن حجّاج بجلی
عبداللّه بن جندب بجلی
عبداللّه بن مغیره بجلی
عبداللّه بن یحیی کاهلی
مفضّل بن عمر کوفی
هشام بن حکم
یونس بن عبدالرحمن
یونس بن یعقوب







رویدادهای مهم در دوران زندگی

کشته شدن جعفر صادق، پدر موسی کاظم، به دست منصور دوانیقی، در سال ۱۴۸ ه. ق
پیدایش انشعاباتی در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از کشته شدن صادق و معارضه آنان با موسی کاظم در مسأله امامت.
ادعای امامت و جانشینی جعفر صادق، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر موسی کاظم و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
احضار موسی کاظم به بغداد و زندانی شدن در آن شهر به دستور مهدی عباسی.
زندانی شدن موسی کاظم در بغداد در دوران حکومت هادی عباسی.
دستگیری موسی کاظم در مدینه و اعزام به زندان عیسی بن جعفر در بصره، به دستور هارون الرشید در سال ۱۷۹ ه. ق.
انتقال از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
انتقال از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی.
انتقال از زندان فضل بن یحیی به زندان سندی بن شاهک.
مسموم شدن و وفات موسی کاظم با خرمای زهرآلود توسط سندی بن شاهک در زندان در ۲۵ رجب ۱۸۳ ه. ق.
انتقال جسد موسی کاظم به جِسر (پل) بغداد و فراخوانی مردم برای دیدن آن توسط مأموران هارون الرشید.







علی بن موسی الرضا
ابوالحسن علی بن موسی الرضا (۱۴۸–۲۰۳ ه‍. ق.)، ملقب به «رضا» امام هشتم شیعیان دوازده امامی که وی را با عنوان امام رضا یاد می‌کنند. پدر او ابوالحسن موسی الکاظم‌الصابر (امام کاظم) هفتمین امام شیعیان و مادرش طبق روایات مختلف نام‌ها، کنیه‌ها و لقب‌های «ام‌البنین، نجمه، سکن و تکتم» را دارد. زادگاه علی بن موسی شهر مدینه بود و در توس درگذشت. شیعیان مأمون خلیفهٔ عباسی را که او را ولیعهد حکومت عباسیان کرده بود را مسئول وفاتش می‌دانند. مقبرهٔ وی در شهر مشهد قرار دارد و سالانه مورد بازدید میلیون‌ها مسلمان شیعه و سنی از ایران، پاکستان، بحرین، عراق و دیگر کشورها قرار می‌گیرد.






القاب و کنیه‌ها

کنیه‌ها: ابوالحسن و ابوعلی

لقب‌ها: رضا، صابر، زکی، ولی، وفی، صدیق، رضی، شمس الشموس، معین الضعفاء و الفقراء، غریب الغربا، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، رب‌السریر، رئاب التدبیر، شمس توس، خورشید ولایت، ضامن آهو، عالم آل محمد، ثامن الحجج، امام الرئوف






دوران زندگی

علی بن موسی زادهٔ جمعه ۱۹ رمضان یا نیمه ماه رمضان یا پنج شنبه ۱۱ ذیقعده یا ۱۰ رجب سال ۱۴۸ هجری در شهر مدینه بود. او ۲۴ سال وچند ماه را با پدرش به سر برد. ولی مطابق آنچه گفته شد، عمر او در روز درگذشت پدرش ۳۵ سال یا ۲۹ سال و دو ماه بوده و پس از وفات پدرش چنانکه در مطالب السئول نیز آمده، ۲۵ سال زیسته‌است و مدت امامت او حدود ۲۰ سال طول کشید، که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت. رضا در مدینه، پس از وفات پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگی امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد، و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش، رییس مذهب شیعه جعفر صادق پرداخت. در طول این مدت، او در دنباله حکومت هارون الرشید را که ده سال و بیست و پنج روز بود زیست. سپس امین از سلطنت خلع شد و عمویش ابراهیم بن مهدی برای مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست. آنگاه دوباره امین علیه او شورش کرد و برای وی از مردم بیعت گرفته شد. یکسال و هفت ماه حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسین کشته شد. سپس عبد الله بن هارون، مامون، به خلافت تکیه زد و بیست سال حکومت کرد. در زمان حکومت مامون، آن گونه که در کتب معتبر شیعه آورده‌اند او که علاقه مردم ایران به امامان شیعه را می‌دید تصمیم گرفت رضا را مجبور کند تا از مدینه به خراسان بیاید و او را به عنوان ولیعهد و جانشین خود معرفی کند و چنان چه شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه آورده‌است روز اول ماه رمضان روز بیعت به ولایت عهدی رضا توسط مامون است، تا با این روش بتواند در بین مردم محبوبیت قابل ملاحظه‌ای پیدا کند و درضمن تصمیم داشت تا رضا را نزد خود بیاورد و کارهای او را تحت نظارت کامل خود قرار دهد.سپس مامون اورا توسط زهرکشت.






حدیث سلسلة الذهب

شیعیان حدیث‌های زیادی را منتسب به وی می‌دانند یکی از مشهورترین احادیثی قدسی منقول از وی حدیثی موسوم به سلسلة الذهب است که هنگام وداع وی با مردم شهر نیشابور در بین راه چنین گفته‌است که:

مرا پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زین العابدین از پدرش حسین شهید کربلا از پدرش علی بن ابی طالب که گفت: عزیزم و نور چشمانم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل حدیث کرد مرا و گفت شنیدم پروردگار سبحانه و تعالی می‌فرماید: کلمهٔ لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هر کس در این حصار وارد شد، از عذابم محفوظ است.

شیعه می‌گوید: او چند قدمی حرکت کرد و سپس برگشت و گفت:به شرط‌های آن و من از جمله شرط‌های آن هستم. مقصود علی بن موسی از شرط‌ها، اعتراف به این واقعیت است که او مانند پدرانش از سوی خدا امام و حجت است و اطاعتش بر همه واجب است.






تالیفات علی بن موسی رضا

از علی بن موسی رضا برخی تألیفات یاد شده که علمای شیعه از آنها به اجمال و تفصیل یاد کرده‌اند. اما مؤلفات وی، به تفضیل، عبارت‌اند از:

آنچه به محمد بن سنان در پاسخ پرسش‌های وی درخصوص علل احکام شرعی نوشته‌است.
عللی که فضل بن شاذان گوید آنها را از علی بن موسی رضا، یکی پس از دیگری، شنیده و جمع آوری کرده‌است و به علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری اجازه روایت آن‌ها را از وی از علی بن موسی رضا داده‌است.
سه رساله که برای مأمون عباسی درباره اسلام و دستورهای دینی نوشته‌است. این سه رساله را صدوق در عیون اخبار الرضا با اسناد متصل ذکر کرده‌است.
الرسالة الذهبیة در طب.






محمد التقی

ابوجعفر، محمد بن علی الجواد التقی (به عربی: محمد بن علی الجواد) نهمین امام شیعیان که از وی با عنوان امام محمد تقی یا امام جواد یاد می‌کنند. کنیه‌اش «ابوجعفر» و لقب او «جواد» و «تقی» می‌باشد. وی فرزند علی بن موسی الرضا و سبیکه بوده که در ۱۰ رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه به دنیا آمد.






زندگی‌نامه
زادن
پیش‌گویی

از پیغمبر اسلام نقل شده‌است که گفت: «بِأَبي ابْنِ خِيَرَةِ الإماءِ النَوبِيةِ الطَيِّبَةِ (ترجمه: پدرم فدای پسر بهترین کنیزان که اهل نوبه و پاکیزه است) ». همچنین شیخ صدوق نقل می‌کند که: ... الحسين بن علي بن أبي طالب عليهما السّلام قال: دخلت على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقال: ... و إنّ اللّه عزّ و جلّ ركّب في صلبه أي في صلب أبي الحسن الرضا عليه السّلام نطفة مباركة، طيّبة، زكيّة، رضيّة، مرضيّة. و سمّاها محمد بن علي، فهو شفيع شيعته، و وارث علم جدّه، له علامة بيّنة و حجّة ظاهرة ... (ترجمه: راوی می‌گوید: نزد پیغمبر (ص) رفتم. گفت: خدای -عزوجل- از پشت او امام رضا نطفه‌ای فرخنده، پاک، نیکو، پسندیده، موردخشنودی کرده‌است و «محمد علی» نامیده‌استش. او شفیع پیروانش و وارث دانش نیایش است. دانش آشکار و حجتی و نمایان دارد...) .

در تاریخ گفته‌اند که علی بن موسای رضا سال‌ها بچه‌دار نمی‌شد و امام موسی بن جعفر به وی مژدهٔ فرزندی داد. شیخ کلینی نیز نقل می‌کند: عن يزيد بن سليط الزيدي، قال: لقيت أبا إبراهيم عليه السّلام و نحن نريد العمرة ... قال لي: يا يزيد! و إذا مررت بهذا الموضع و لقيته أي علي بن موسى الرضا عليهما السّلام و ستلقاه، فبشّره: أنّه سيولد له غلام، أمين، مأمون، مبارك ... (ترجمه: راوی گوید: می‌خواستیم به عمره رویم که امام کاظم (ع) را دیدم... به من فرمود: یزید! هنگامی که از آن‌جا گذشتی و دیدیش امام رضا را -که او را خواهی دید- به نوید ده که پسری خواهد زایید که امانتدار و ایمن و خجسته است ...) .






امامت

هنگام کشته‌شدن علی بن موسی الرضا در خراسان، جواد حدود ۸ سال سن داشت و برای همین شیعیان آن زمان به امامت او شک کردند و در این رابطه جلسه‌های پرسش و پاسخ برگزار نمودند. محمد تقی اولین امامی بود که در خردسالی به این مقام می‌رسید. به اعتقاد شیعه رضا پیش از مرگش، او را به‌عنوان امام بعد از خود معرفی کرده بود.






ازدواج

بعد از کشته‌شدن رضا و به امامت رسیدن جواد، به دستور مأمون او را از مدینه به بغداد منتقل کردند و دخترش ام‌فضل را به ازدواجش درآوردند که شیعیان این ازدواج را تحمیلی و با اهداف سیاسی می‌دانند. محمد تقی از دختر مأمون فرزندی نداشت و فرزندانش ماحصل ازدواجش با زن دیگری به نام سمانهٔ مغربیه بوده‌اند.






اصحاب

جواد با وجود فشارهای حاکمان بنی‌عباس، اصحاب و شاگردان زیادی تربیت کرد که نام آن‌ها در برخی کتب شیعه در حدود ۲۶۰ نفر ذکر شده که عبدالعظیم حسنی، ابوهاشم جعفری، ابراهیم بن مهزیار اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، دعبل خزاعی، حسن بن محبوب سراد کوفی، اسماعیل بن بزیع و صفوان بن یحیی از معروف‌ترینشان هستند.






مناظرات

محمد تقی در چند نوبت با فقیهان بزرگ زمان خود مناظراتی برگزار كرد كه اغلب در مجلس خلیفهٔ وقت صورت می‌گرفت. از جملهٔ مناظرهكنندگان با او، یحیی بن اكثم (فقیه و مشاور مأمون و بعدها قاضی‌القضات مسلمین) و ابن ابی‌داود (فقیه مورد وثوق مأمون و معتصم و قاضی بغداد در زمان متوكل) بودند. نقل شده در هنگام مناظره با ابن اكثم كه در زمان مأمون انجام شد، سن جواد ۹ سال بوده‌است. درخشش او در این مناظره در نوع استدلال و تكیه بر اصول فقه اسلامی چنان زیاد بود كه خلیفه را به تحسینش واداشت. در مناظره با ابن ابی‌داود، معتصم حكم فقهی صادر شده از جواد را به دلیل استدلال قرآنی او بر حكم فقهی ابن ابی‌داود ترجیح داده و دستور به اجرای آن داد.






مرگ مأمون

در سال ۲۱۸ هجری جواد به همراه همسرش سمانه و پسرش هادی به سفر حج رفتند که در همان سال مأمون مرد و مردم با برادش معتصم بیعت کردند. محمد تقی فرزندش را در مدینه گذاشته و خود و همسرش به عراق برگشتند. رابطهٔ میان او و معتصم خوب نبود و به همین جهت خلیفه سعی می‌کرد وی را از بین ببرد.






مرگ

در مرگ جواد چند قول مشهور است که در همهٔ موارد دست‌داشتن معتصم و مسموم‌شدن او وجود دارد. یک قول می‌گوید که توسط همسرش به دستور خلیفه مسوم شده و بنابه قولی دیگر به وسیلهٔ شخصی به نام «اشناس» به دستور معتصم شربت مسومی را به وی می‌نوشانند و وی را در ۲۵ سالگی، مسموم و به قتل می‌رسانند. مرگ او در آخر ذی‌القعده سال ۲۲۰ هجری و در بغداد رخ داده‌است.






آرامگاه

آرامگاه جواد در شهر کاظمین در شمال بغداد و در کنار جدش موسی کاظم است و یکی از گنبدهای این حرم متعلق به اوست. حرم کاظمین یکی از مهم‌ترین زیارتگاه‌های شیعیان در عراق به شمار می‌رود و روزانه مورد بازدید هزاران نفر قرار می‌گیرد. در نزدیکی این حرم، آرامگاه شیخ مفید (اولین مرجع تقلید شیعه بعد از غیبت کبری)، خواجه نصیرالدین طوسی، سید مرتضی و برادرش سید رضی، ابن قولویه و برخی دیگر از علمای بزرگ شیعه وجود دارد.






علی النقی
ابوالحسن، علی بن محمد بن علی بن موسی الهادی النقی العسکری، دهمین امام شیعیان که از وی با عنوان امام علیّ نقی یا امام هادی یاد می‌کنند. جز هادی، معروفترین لقب او نقی است. نام او، «علی» و کنیه‌اش «ابوالحسن ثالث» و از القابش نقی، هادی، امین، طیب، ناصح و مرتضی را ذکر کرده‌اند. شیعیان وی را با فرزندش حسن بن علی، «امامین عسکریین» می‌خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر خلفای عباسی بودند. زندگی او مصادف با ضعف عباسیان بود. از او رساله‌ای در جبر و اختیار و چند زیارت نقل شده‌است. منابع شیعیان کرامات بسیاری را به او نسبت می‌دهند.






ریشه‌شناسی القاب

در لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین برای نقی نظیف و پاکیزه، برگزیده و خالص و برای هادی راهنما، راهنماینده، مرشد و هدایت کننده آمده است.






تولد

علی‌النقی در نیمه ذی الحجه ۲۱۴ قمری در روستای صریا در نزدیکی مدینه به دنیا آمد. پدرش امام نهم شیعیان، ابوجعفر محمد التقی‌الجواد بود. مادرش بنا به برخی منابع ام‌الفضل دختر المامون و بنا به برخی دیگر ام‌الولد بود که سمانه یا سوسن خوانده می‌شد که اصالت مغربی داشت، البته نام مادرش مدنب، حدیث و غزال هم ذکر شده‌است. روایت اخیر محتملتر است چون بنا به برخی تواریخ ازدواج محمد بن علی و ام‌الفضل در ۲۱۵ هجری رخ داد.






زندگی

در زمان کشته شدن پدرش محمد بن علی در بغداد در مدینه حضور داشت و همچون او در کودکی و هشت سالگی به امامت رسید. مطابق وصیت پدرش او وارث دارایی‌های پدر پس از سپری‌شدن صغر سن می‌شد. پیروان محمد بن علی اکثراً امامت او را پذیرفتند؛ اما بعدها گروه کوچکی برادرش موسی را امام دانستند. این گروه پس از آنکه موسی خود را از آنان جدا کرد دوباره پیرو علی بن محمد گشتند.

وی پیش از خلافت متوکل در آرامش در مدینه می‌زیست. متوکل عباسی برای آنکه بنیان خلافت –به عنوان یک نهاد سنی‌مذهب– را محکم کند دشمنی آشکاری را با شیعیان آغاز کرد و شروع به آزار و اذیت آنان نمود. خلافت متوکل و سیاست ضد علوی او برای علی سختی‌هایی به بار آورد. پس از خلیفه شدن متوکل، حاکم مدینه، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامه‌ای به متوکل نوشت و به او در مورد فعالیت‌های علی و پیروانش هشدار داد. او نوشت که علی در خانه‌اش پول، سلاح و نوشته‌های ممنوعه نگهداری می‌کند. در جواب علی نامه‌ای به متوکل در دفاع از اتهامات و شکایت از حاکم مدینه نوشت. متوکل حاکم مدینه را خلع و علی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد، ولی از او خواست که با خانواده و خدمه به درگاه او نقل مکان کند. علی بن محمد در مدینه توانست به خوبی نقش رهبری شیعیان را ایفا کند و به همین دلیل متوکل در سال ۲۳۳ یحیی بن هرثمه را مأمور انتقال وی به سامرا کرد. وقتی یحیی وارد مدینه شد مورد مخالفت مردم قرار گرفت و در ابتدا گفت هیچ خطری او را تهدید نمی‌کند. وقتی علی بن محمد به بغداد رسید مردم بسیاری جمع شدند نا او را ببینند و فرماندار اسحاق بن ابراهیم طاهری به ملاقات او آمد و تا پاسی از شب نزد او ماند. وی در ۲۳ رمضان ۲۳۳ وارد سامرا شد. خلیفه فوراً وی را به حضور نپذیرفت ولی فردای آن روز خانه‌ای را برای اقامت او اختصاص داد. علی بن محمد بقیه عمرش را در سامرا ماند. از وی نقل شده که او داوطلبانه به سامرا آورده نشده ولی از آنجا که کیفیت آب و هوا را می‌پسندد فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد. به نظر می‌رسد او احترام خلیفه را جلب کرده بود و اگرچه تحت نظر بود آزاری به او نرسید. وی به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.







از برجسته‌ترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد می‌توان نام اینان را ذکر کرد:

عبدالعظیم حسنی
حسن بن راشد
عثمان بن سعید عمری

در سامرا، علی بن محمد اگرچه به طور مستمر تحت نظر بود، می‌توانست آزادانه در شهر بگردد و با طبقه بالای جامعه ارتباط برقرار کند. او آشکارا قادر بود ارتباط مستمری با نمایندگانش را حفظ کند، که مامور رساندن نامه‌ها و دستورها و جمع‌آوری خمس شیعیان بودند. وی بعدها در سامرا چندین خانه خرید. حامد الگار می‌گوید سخت‌گیری‌های متوکل عباسی باعث تقیه کامل و ناپیدایی‌اش از جامعه شد. رساله‌ای در خصوص اختیار انسان و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده می‌شود و توسط ابن شعبه حرانی ذکر شده‌اند. زیارات جامعه کبیره و غدیریه نیز منسوب به اوست.






مرگ

علی بن محمد سرانجام به دستور معتز در روز ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در ۴۱ سالگی در زندان کشته شد. مدت امامت علی بن محمد ۳۳ سال بود. بنا به سنت شیعه او مسموم شد. ابن بابویه گفته‌است که او توسط متوکل، یا معتمد مسموم شد، گرچه هیچ یک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند. گرچه مقاتل الطالبین او را جزو شهدای علوی قید نمی‌کند.

خلیفه معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای نماز میت او فرستاد. وقتی جمعیت عظیم مردم برای عزاداری جمع شدند، پیکر او به خانه‌اش که او از دلیل بن یعقوب مسیحی خریده‌بود بازگردانده‌شد و آنجا به خاک سپرده‌شد. پسرش ابوجعفر، که به نقلی در ابتدا جانشین او در امامت به شمار می‌رفت پیش از او در سامرا درگذشته‌بود. دو پسر دیگر او - حسن، که جانشینش شد - و جعفر از او باقی‌ماندند. بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، جانشینی پسرش حسن عسکری را حتی قبل از تولد او و همچنین در پاسخ به شیعیان درباره امامت پسرش محمد، ضمن رد امامت محمد، به شیعیان یادآوری کرده و او را پسر بزرگتر خود نیز خوانده‌است. شیعیان همچنین معتقدند که بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذارده‌است و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز می‌گذارد. باب او محمد بن عثمان العمری بود که پدرش عثمان بن سعید وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود. شیعه اثنی عشری پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً محمد بن نصیر نمیری که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بوده‌است. او بنیانگذار فرقه‌ای از غلات شیعه به نام نصیریه شمرده می‌شود.






کرامات

روایات شیعه کرامات بسیاری را به علی بن محمد الهادی نسبت می‌دهد. تعداد این کرامات به‌ویژه برای علی‌النقی بیشتر از سایر امامان شیعه ذکر شده‌است. به طور خاص او چنین توصیف شده که؛

دانش زبان‌های ایرانیان، اسلاوها، هندیان و نبطیان، علاوه بر از پیش دانستن طوفان‌ها و پیشگویی مرگ‌ها و دیگر رخدادها به او اعطا شده‌بود.
گفته‌شده او متوکل را لعنت کرد و مرگ او را سه روز پس از این که خلیفه او را تحقیر کرده بود (با دستور دادن به او، به همراه هاشمیان و دیگر بزرگان، که از اسب پیاده شوند و جلوی او و فتح بن خاقان پیاده راه بروند) یا زندانی اش کرده بود پیش بینی کرده بود.
در حضور متوکل، او با گذاشتن زنی که به دروغ می‌گفت زینب دختر حسین بن علی است در لانه شیر برای اثبات این که شیرها به بازماندگان علی آسیب نمی‌زنند، نقاب از چهره او برداشت.
او شیری را که بر یک فرش نقش بسته بود زنده کرد و آنرا واداشت تا یک شعبده باز هندی را که به دستور متوکل، سعی کرد با حقه‌هایش به او بی احترامی کند ببلعد؛
مشتی ماسه و سنگ را برای یک پیرو فقیرش به طلا تبدیل کرد.

بمب‌گذاری در حرم

در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک بمبگذاری در حرم عسکریین، به مقبره هادی و پسرش حسن عسکری آسیب فروانی زد، حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد.






آهنگ جنجالی

شاهین نجفی، خواننده رپ فارسی آهنگی را با نام نقی، در اردیبهشت ۹۱ منتشر کرد که جنجال‌هایی را برانگیخت، همزمان حکمی فقهی از آیت‌الله صافی گلپایگانی مرجع تقلید شیعیان در ایران منتشر شد که حکم اهانت کنندگان به امام را همان حکم مرتداعلام می‌نمود. اگرچه این حکم اساس متعلق به قبل از انتشار آهنگ شاهین نجفی بود، برخی تصور کردند این همان حکم به قتل شاهین نجفی است. این در حالی است که در فقه شیعه بین حکم و فتوا تفاوت روشنی وجود دارد. پس از این جنجال رسانه‌ای بسیاری تصور کردند حکم قتل شاهین نجفی صادر شده است و در پی آن، شاهین نجفی تحت حفاظت امنیتی قرار گرفت. بسیاری از شخصیتهای دینی و مذهبی و حتی مخالفان جمهوری اسلامی مانند دکتر عبدالکریم سروش نیز این اقدام شاهین نجفی را تقبیح کردند. پس از این واکنشها شاهین نجفی تلاش کرد به نوعی کار خود را توجیه نماید و اعلام کرد ترانه نقی بهانه‌ای برای بیان معضلات اجتماعی بوده‌است







حسن عسکری

ابومحمد، حسن بن علی العسکری معروف به حسن عسکری، معصوم سیزدهم و امام یازدهم شیعیان. نزد شیعیان به امام حسن عسکری معروف است. شیعیان وی را با پدرش (علی نقی)، امامین عسکریین می‌خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر خلفای عباسی بودند.






تولد

اکثر منابع شیعه دوازده امامی، تولدش را در ربیع‌الاول ۲۳۰ هجری/ نوامبر ۸۴۴ میلادی اعلام می‌کنند. اما کلینی در کتاب اصول کلینی، آن را در رمضان ۲۳۲ هجری/ آوریل ۸۴۷ میلادی ذکر می‌کند. او در مدینه به دنیا آمده و نام مادرش ام ولد معروف به حدَیث است. برخی منابع از مادرش با نام سوسن و سلیل یاد می‌کنند.






نام، القاب و کنیه

نامش حسن، کنیه وی ابومحمّد و القابش صامت، زکی، خالص، نقی، هادی، رفیق است او در بین شیعیانش به ابن الرضا (امام هشتم شیعیان) معروف بود. وی همانند پدرش لقب عسکری داشت و این لقب از عسکر سامرا گرفته شده‌است.






خلفای معاصر

او با چند خلیفه عباسی هم عصر بود:

المعتزّ بالله (معتز عباسی) (۲۵۲- ۲۵۵)
المهتدی بالله (مهتدی عباسی) (۲۵۵- ۲۵۶)
المعتمد بالله (معتمد عباسی) (۲۵۶- ۲۷۹)







دوران امامت

امامت حسن عسکری از سال ۲۵۴ آغاز شد و تا سال ۲۶۰ ادامه یافت (۶ سال).






فشار واختناق

خلفای عباسی همواره امامان شیعه را تحت فشار و محدودیت قرار می‌دادند و این فشارها در دوران محمد بن علی، علی بن محمد و حسن عسکری در سامرا به اوج رسید به طوری که این ۳ نفر عمر کوتاهی داشتند. تعقیب و مراقبت از علی بن محمد و حسن عسکری به قدری بود که آنان را در میان لشکریان جای داده بودند و به همین دلیل این دو را «عسکریین» لقب داده‌اند.. با این حال فشارها و محدودیت‌ها برای حسن عسکری به این جهت که در آن دوران شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود (و این باعث می‌شد حاکمین احساس خطر کنند) بیش از دیگران بود. همچنین دودمان عباسی، طبق روایات فراوان و متواتر می‌دانستند، مهدی که از بین برنده حکومت‌های باطل و برپاکننده حق است، فرزند حسن عسکری خواهد بود. این موضوع باعث شده بود تا حکومت عباسی به شدت وی را تحت کنترل قرار دهد. به طوریکه حسن را مجبور کرده بوند، هر دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود. همچنین معتز به این مقدار هم کفایت نکرده و او را زندانی کرد (حتی نقشه قتل حسن عسکری را کشیده بود که مرگ زود هنگام این مهلت را به او نداد).
فعالیت‌ها

با وجود همه فشارهای موجود حسن عسکری فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی-علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام می‌داد:







تلاش‌های علمی:

حسن عسکری در شرایط اختناق و تحت کنترل شدید حکومت وقت قرار داشت. اما با این حال به صورت محدود، همانند پدرانش به تربیت شاگردان و گسترش علوم پرداخت.







ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان:

در زمان وی، شیعیان در مناطق مختلف گسترش یافته بودند. این گسترش و پراکندگی باعث شد تا حسن عسکری شبکه ارتباطی وکالت و نصب را در مناطق مختلف راه‌اندازی کند.







فعالیت‌های سری سیاسی:

به خاطر محدودیت‌ها حسن عسکری مجبور به رهبری یک سلسله فعالیت‌های مخفی برای راهبرد اهداف خود شده بود.







حمایت‌های مالی از شیعیان:

یکی دیگر از موضع‌گیری‌های او حمایت مالی از شیعیان، بویژه از یاران خاص، بود. چرا که شیعیان تحت فشار دستگاه حکومت بودند.







آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت:

از آنجا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیتی یک حادثه نامأنوس است و باور و تحمل آن برای مردم دشوار است، پیامبر و امامان پیشین به تدریج مردم را برای این موضوع آماده می‌کردند؛ به‌ویژه هادی و حسن عسکری که به زمان غیبت نزدیک می‌شدند. حسن عسکری بر تولد مهدی تاکید می‌کرد و فضای ارتباطی او با شیعیان (به خاطر محدودیت‌های حکومت) حالتی شبیه به غیبت صغری را داشت.

فعالیت دیگر وی تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه و استفاده گسترده از آگاهی غیبی برای از بین بردن شک‌ها و تردیدها بود.».






اصحاب

شیخ طوسی تعداد شاگردان حسن عسکری را بیش از ۱۰۰ نفر ثبت کرده‌است.

مشهورترین اصحاب و راویان او عبارت‌اند از:

ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری (نائب اول مهدی)
احمد بن اسحاق قمی
ابراهیم بن مهزیار
ابو هاشم داود بن قاسم جعفری
محمد بن حسن صفار
محمد بن عثمان بن سعید عمروی (نائب دوم مهدی)
عبدالله بن جعفر حمیری
احمد بن محمد بن مطهّر
ابوسهل اسماعیل بن علی
محمد بن صالح بن محمد همدانی







مرگ حسن عسکری و مسئلهٔ جانشینی او

در روز جمعه ۸ ربیع‌الاول سال ۲۶۰ هجری در سن ۲۹ سالگی با زهر معتمد عباسی کشته شد. در سامرا کنار پدرش هادی به خاک سپرده‌شد.

از آن‌جا که پس از مرگ عسکری جانشین او به درستی آشکار نبود، پیروانش بر سر جانشینی او به چند گروه تقسیم شدند؛ برخی می‌گفتند که او به نزد خدا عروج کرده و منتظر بازگشتش بودند. برخی گمان می‌کردند که چند سال پیش از کشته‌شدنش فرزندی از او به نام محمد به دنیا آمده‌است. گروه دیگری هم معتقد بودند که یکی از کنیزانش از او حامله‌است و روزی مهدی موعود را به دنیا می‌آورد. گروه‌هایی هم امامت یکی از برادران حسن عسکری، جعفر یا محمد را پذیرفتند. در میان فرقه‌های مختلفی که پس از مرگش ایجاد شد، تنها تشیع دوازده‌امامی (که معتقد به وجود پسری از حسن عسکری، همنام پیامبر اسلام، بودند) دوام یافت.

شیعیان دوازده‌امامی، جعفر (برادر حسن عسکری و از مدعیان اصلی جانشینی او) را «جعفر کذّاب» می‌نامند. به عقیدهٔ آنان جعفر کذاب ویژگی‌های امامت را نداشت. به عقیدهٔ آنان، هنگام نماز گزاردن بر بدن حسن عسکری، فرزندش حجت بن الحسن بر او نماز گزارد و شک را از شیعیان برداشت. گرچه ممکن است همه نسبت‌هایی که به جعفر کذاب داده می‌شود درست نباشد ولی قطعاً مقداری حقیقت در مورد نسبت‌هایی که شیعه به جعفر کذاب داده‌است وجود دارد چرا که پیروان جعفر گاهی به هنگام دفاع از او اظهار می‌نمودند که وی از خصوصیات جوانی خود فاصله گرفته‌است..







قرآن

قرآن کتاب اصلی دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او توسط جبرئیل بر پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله، نازل گردیده است. مسلمانان، قرآن را بزرگترین معجزهٔ محمد و روشن‌ترین دلیل بر پیامبری او می‌دانند. قرآن اصلی‌ترین منبع وحی در اسلام به شمار می‌آید و به زبان عربی است. کلمهٔ قرآن در لغت به معنی «قرائت کردن» و «خواندن» است و مسلمانان معمولاً به آن با عناوینی مانند «قرآن کریم» و «قرآن مجید» اشاره می‌کنند. قرآن به ۳۰ جزء تقسیم شده و ۱۱۴ سوره دارد.

محتوای قرآن در مورد خدا بر توحید و یگانگی او تاکید دارد. قرآن خدا را به انسان نزدیک‌تر از رگ گردنش می‌داند، رابطهٔ انسان با خدا را بی‌نیاز از واسطه می‌داند و انسان را به تسلیم دربرابر امر خدا فرمان می‌دهد. قرآن پدیده‌های طبیعی را نشانه‌هایی (آیات) برای خدا می‌شمارد؛ دین و حقیقت را یکی می‌داند و تنوع ادیان را حاصل تنوع در مردم می‌داند. قرآن قوانین و حقوق در جامعهٔ اسلامی را نیز تعریف می‌کند. قرآن مومنان را به جهاد در راه خدا می‌خواند و آنان را به نیکوکاری، به ویژه در مورد مسکینان و یتیمان فرا می‌خواند.
مسلمانان براین باورند که قرآن یک بار به صورت کامل توسط جبرئیل در شب قدر بر محمد نازل گشته و سپس بار دیگر به صورت تدریجی بر او نازل شده‌است. از نظر تاریخی، دیدگاه غالب آن است که قرآن در زمان عثمان، خلیفهٔ سوم، تحت نظارت جمعی از صحابه به رهبری زید بن ثابت به صورت یک کتاب جمع گردید و نسخه‌هایی از آن به مکه، دمشق، کوفه، و بصره ارسال گردید. قرآن فعلی براساس قرائت کوفی قرن هشتم میلادی چاپ گردیده است.

به باور کسانی که به فرازمینی بودن این کتاب اعتقاد دارند «قرآن رساترین بیان است و از نظر موسیقی و وزن لفظی، در لغات و جملاتش نشانه‌های وحیانی ربانی مشهود است. وزنش نه وزن شعر است نه نثر، بلکه هر دو و برتر از هر دو است، در حدّی که در توان غیر خدا نیست، وزن و لفظ آن به گونه‌ای تناسب و انسجام با معنا دارد که گوئی معناهایش در آن تجسم یافته است.»

مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود می‌دانند و از آن با افزودن القابی چون «کریم» و «مجید» یاد می‌کنند. قرآن، خود را به نام‌های «لوح حفاظت‌شده» ((به عربی: «اللَوح المحفوظ»))، ذکر و فرقان می‌خواند.






ریشه یابی واژه قرآن

واژه قرآن ۷۰ بار در کتاب قرآن بکار رفته است. گفتارهای مختلف در معنی و ریشه یابی واژه قرآن عبارتند از:

قرآن اسم خاص کتاب مسلمانان و لفظی جامد است (شافعی).
قرآن هم ریشه با قرینه و معنای آن، همانند بودن آیاتش با یکدیگر است (فراء).
قرآن مشتق از قرن است; زیرا آیات و سوره‌های آن مقرون به یکدیگرند (اشعری و جمعی دیگر).
قرآن کلمه‌ای است مهموز و از قرء به معنای جمع آوری، مشتق شده است; زیرا گردآورنده دستاوردهای کتب آسمانی گذشته است.گفته شده«قرآن» از ریشهٔ «قرء» گرفته شده‌است، و در واژه به معنی «جمع نمودن، فراهم آوردن، سال و همچنین خواندن» است. در سوره علق به این معنی اشاره می‌شود.(ابن اثیر و زجاج).
قرآن کلمه‌ای است مهموز و از قرا به معنای تلاوت و قرائت گرفته شده است. (کیانی و جمعی دیگر).
قرآن ریشه عربی ندارداز واژه سریانی کرانا به معنی درس گرفته شده است.(بیشتر لغت شناسان غربی. فرهنگ ریشه یابی) اگر کرانا به معنی درس و خواندن باشد پس می‌توان گفت قراء نیز از همان واژه سریانی اخذ شده است. بریتانیکا- بریتانیکا " -







نام‌های قرآن

اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم‌های خود قرآن و چه اسم‌هایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده‌است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می‌باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست. گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل الله، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی. سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله:کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، مُهین، قیّوم، بشیر، نذیر، حدیث، نجوم، حبل، مثانی و
جاوا (به انگلیسی: Java) یک زبان برنامه‌نویسی شئ‌گراست که برای اولین بار توسط جیمز گاسلینگ در شرکت سان مایکروسیستمز ایجاد شد و در سال ۱۹۹۵ به عنوان بخشی از سکوی جاوا منتشر شد. زبان جاوا شبیه به ++C است اما مدل شیءگرایی آسان‌تری دارد و از قابلیت‌های سطح پایین کمتری پشتیبانی می‌کند. یکی از قابلیت‌های اصلی جاوا این است که مدیریت حافظه را بطور خودکار انجام می‌دهد. ضریب اطمینان عملکرد برنامه‌های نوشته‌شده به این زبان بالا است و وابسته به سیستم‌عامل خاصی نیست، به عبارت دیگر می‌توان آن را روی هر رایانه با هر نوع سیستم‌عاملی اجرا کرد. برنامه‌های جاوا به صورت کدهای بیتی همگردانی (کامپایل) می‌شوند. که مانند کد ماشین هستند و به ویژه وابسته به سیستم‌عامل خاصی نیستند.

در مقایسه با زبان‌های دیگر، همچون ++C یا بیسیک یا فورترن، جاوا زبان نسبتاً جدیدتری است. شرکت سان مایکروسیستمز (به انگلیسی: Sun Microsystems) در سال ۱۹۹۱ یک پروژه تحقیقاتی به نام گرین (Green) را آغاز کرد. هدف این پروژه ایجاد زبانی جدید شبیه به ++C بود که نویسنده اصلی آن، جیمز گاسلینگ، آن را بلوط (Oak) نامید. اما بعدها به دلیل برخی مشکلات حقوقیاز میان لیستی از کلمات تصادفینام آن به جاوا تغییر کرد.





پروژه گرین به دلیل مشکلات بازاریابی در شرف لغو شدن بود تا اینکه گسترش وب در سال ۱۹۹۳ باعث نمایش توانایی‌های وافر جاوا در این عرصه گشت. اینگونه بود که شرکت سان مایکروسیستمز در مه ۱۹۹۵ جاوا را رسماً به بازار عرضه کرد.

جاوا یک زبان برنامه‌نویسی است که در آغاز توسط شرکت سان مایکروسیستمز ایجاد شده‌است و در سال ۱۹۹۵ به عنوان بخش اصلی سکوی جاوا منتشر شد. این زبان قسمت‌های بسیاری از گرامر خود را از C و ++C گرفته اما دارای مدل شی‌گرایی ساده‌ای است و امکانات سطح پایین کمی دارد. کاربرد جاوا در کامپایل به صورت بایت کد است که صرف نظر از معماری و خصوصیات آن کامپیوتر، قابلیت اجرا روی تمامی ماشین‌های شبیه‌سازی جاوا را داشته باشد. اجزای اصلی کامپایلرهای جاوا، ماشین‌های پیاده‌سازی و کتابخانه‌های آن توسط این شرکت از سال ۱۹۹۵ منتشر شد. در مه ۱۹۹۷ این شرکت، نرم‌افزار رایگان این زبان را فراهم کرد. دیگران هم کاربردهای دیگری از این زبان را منتشر کردند مثل کامپایلر GNU برای جاوا.

مرورگرهای اصلی وب، به هم پیوستند تا به طور مطمئن جاوا اپلت را بدون صفحات وب اجرا کنند و به این صورت جاوا خیلی زود معروف و محبوب شد. با پیدایش java2، نسخهٔ جدید توانست ترکیب‌های جدیدی را برای نوع‌های مختلف پلت فرم‌ها ایجاد کند. به عنوان مثال J2EE، باهدف کاربرد برای تشکیلات اقتصادی، و نسخهٔ سکوی جاوا، نسخه میکرو برای تلفن همراه منتشر شد. در سال ۱۹۹۶ با هدف بازاریابی، این شرکت نسخهٔ جدید J2 را با نام‌های سکوی جاوا، نسخه سازمانی، سکوی جاوا، نسخه میکرو و سکوی جاوا، نسخه استاندارد منتشر کرد. در سال ۱۹۹۷ شرکت سان میکروسیستمز، ISO/IEC JTC1 standards body و Ecma International را به فرمول جاوا تغییر داد. شرکت Sun بسیاری از کاربردهای جاوایش را بدون هیچ هزینه‌ای فراهم آورد. شرکت Sun با فروش مجوز برای بعضی از کاربردهای خاصش مثل Java Enterprise System درآمدی را بدست آورد. در ۱۳ نوامبر ۱۹۹۶ شرکت Sun نرم‌افزار جاوا را به صورت رایگان و با مجوز عمومی برای همه منتشر کرد.

اهداف اولیه
این زبان باید ساده، شی‌گرا و مشهور باشد.
مطمئن و بدون خطا باشد.
وابسته به معماری کامپیوتر نبوده و قابل انتقال باشد.
باید با کارایی بالا اجرا شود.
باید به صورت پویا و نخ‌کشی‌شده باشد.


برنامه‌های جاوا و اپلت‌ها
جاوا برای نوشتن انواع برنامه‌های کاربردی مناسب است. با جاوا می‌توان انواع برنامه‌های زیر را نوشت:

برنامه‌های تحت وب
برنامه‌نویسی سیستم‌های کوچک مانند تلفن همراه، رایانه جیبی و ...
برنامه‌های کاربردی بزرگ (Enterprise)
برنامه‌های رومیزی (Desktop)


قابلیت خاصی در جاوا وجود دارد بنام اپلت. اپلت‌ها امکانات فراوانی برای نوشتن برنامه‌های تحت وب در اختیار برنامه‌نویسان قرار می‌دهند که دیگر زبان‌های برنامه‌نویسی فاقد آن هستند.

البته وجود ماشین مجازی جاوا برای اجرای اپلت لازم است. اپلت‌ها نظیر فناوری اکتیوایکس شرکت مایکروسافت هستند که برنامه‌نویسان را قادر می‌سازد تا امکاناتی را به مرورگر کاربر بیفزایند. البته تفاوت این دو در امنیت می‌باشد به گونه‌ای که اپلت‌ها بدلیل اینکه در محیطی به نام جعبه شنی (sandbox) اجرا می‌شوند امن هستند ولی اکتیوایکس‌ها فاقد چنین امنیتی هستند.

سیستم‌عامل: هر چقدر زبانهای net. قوی باشند تنها بر روی پلت فرم ویندوز اجرا می‌شوند و برخی ویندوز را سیستم‌عامل غیر قابل اعتمادی در برنامه نویسی Enterprise می‌دانند.

ولی جاوا از این نظر انتخاب خوبی است.
قابلیت حمل: جاوا بر روی سکوهای رایانش گوناگونی قابل اجرا است، از ATM و ماشین رختشویی گرفته تا سرورهای سولاریس با قابلیت پشتیبانی از 1024 cpu برای پردازش.
جاوا بیشتر از یک زبان است: جاوا فقط یک زبان نیست و انجمن‌هایی متشکل از بزرگان صنایع و برنامه‌نویسان زیادی مشغول به توسعه و ایجاد استانداردهای جدید و به روز هستند.
ساعت : 8:47 am | نویسنده : admin | مطلب بعدی
جاوا | next page | next page