دوران امامت و غیبت
دوران امامت و غیبت
دوره سفرا یا غیبت صغری
بنابر اعتقاد شیعه دوازده امامی، این دوره از مرگ حسن عسکری در سال ۲۶۰ ه. ق. (۸۷۴ م). آغاز شده و تا سال ۳۲۹ ه. ق. (۹۴۱ م). به طول انجامیدهاست. در این دوره، مهدی تنها از طریق چهار سفیر یا نائب و آن هم در شرایط خاص با شیعیان تماس میگرفت. در طی دوران غیبت صغری، شیعیان از طریق این چهار نائب با مهدی در ارتباط بوده و درخواستها و مسائل خود را طرح میکردهاند و پاسخ میگرفتند.
به نوشتهٔ ساشادینا و جاسم حسین، شبکهٔ وکلا در دوران امامان مسئول گردآوری خمس، زکات و سایر وجوهات شرعی شیعیان برای امامان بود. در شرایطی که چند امام آخر بهشدت تحت نظارت و مراقبت بودند و امکان ارتباط مستقیم شیعیان با امامان وجود نداشت، عملاً اداره امور ساختار مرکزی جامعه شیعه بر عهدهٔ وکلا بود. در شرایط غیبت امام، وکلا سرپرستی و رهبری مجازی جامعه شیعه را در خصوص امور دینی و مالی برعهده گرفتند. جاسم حسین میگوید بتدریج رهبری شبکه وکلا تبدیل به تنها مرجعی شد که میتوانست مشروعیت امام جدید را تعیین و اثبات کند. برای نمونه محمد جواد وصیت خود در خصوص نصب علی هادی به عنوان امام بعد را به رئیس شبکه وکلای خود گفت. به نوشتهٔ ساشادینا، در منابع اولیه از جمله کتابهای کلینی و ابن بابویه (شیخ صدوق)، به وکلا به طور عمومی اشاره شده و ابن بابویه چندین نفر را نام بردهاست که به گفتهٔ وی با مهدی در ارتباط بوده و سمت وکالت را بر عهده داشتهاند بیآنکه کسی از آنها را به عنوان وکیل ویژه یا نائب خاص معین کند. اما بخصوص برخی از وکلا بطور نیابی خمس را از شیعیان میگرفتهاند و عثمان بن سعید نیز یکی از وکلای حسن عسکری بود. ساشادینا از بررسی روایات ابن بابویه نتیجه میگیرد تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابت خاص در دورههای بعد برای تبیین غیبت صغری ایجاد شدهاست.
به نوشتهٔ ساشادینا، در شرایطی که جامعه شیعه پس از مرگ حسن عسکری دست کم به چهارده فرقه منشعب شده بودند، پذیرش نهایی این عقیده که حسن عسکری فرزندی داشته که امام آخر و دوازدهم شیعه است در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری رخ داد. این امر به رهبری محمد بن عثمان و شبکهٔ وکلای او در سراسر سرزمینهای اسلامی و با کمک ابوسهل نوبختی، متکلم بزرگ شیعه، انجام شد. رابطهٔ نزدیک و دوستانهٔ ابوسهل با خاندان شیعهٔ بنی فرات که وزرای عباسیان بودند نیز پذیرش این امر را حتی در میان سایر مسلمانان تسهیل کرد. بدین ترتیب جامعه شیعه، حول اعتقاد به امامت حجت بن حسن و رهبری محمد بن عثمان مجدداً متحد شد.
به نوشته ورنا کلم از دیدگاه تاریخی اعتقاد به وجود «نواب اربعه» در آثار محدثان و علمای شیعهٔ چند دهه اول دوران موسوم به غیبت صغری به چشم نمیخورد. کلینی اشارات مبهمی به نامههایی از امام زمان میکند که به دست شیعیان میرسیدهاست. حتی در کتاب التنبیه ابوسهل نوبختی —که بین سالهای ۹۰۳ تا ۹۱۳ نوشته شده— به بحرانی در میان شیعیان اشاره شدهاست. ابوسهل مینویسد که تقریباً تمام یاران نزدیک حسن عسکری تا بیست سال بعد از مرگ او درگذشتهاند. آنها کسانی بودند که ادعا مینمودند با امام غایب شیعه در ارتباط هستند و فرمانهای او را به اطلاع شیعیان میرساندند. بعد از مرگ این افراد دیگر نشانی از امام برای شیعیان و اثباتی برای وجود او برای افرادی که دچار شبهه شده یا ناباوران وجود نداشت. در این زمان آنها تنها میتوانستند به کمک تفسیر احادیث امامان پیشین شیعه، غیبت طولانی امام را توجیه نمایند. در نوشتههای نویسندگان شیعه تا چند دههٔ بعد از این زمان، به تداوم فعالیت سفرا اشاره نشدهاست.
عنوان سفیر در ابتدا در کتاب الغیبه نعمانی به چشم خورد اما نام و تعداد این نایبان ذکر نشدهبود. سپس ابن بابویه نام چهار نایب را در کمالالدین ثبت نمود و مبسوطترین گزارشها دربارهٔ فعالیت سفرا در کتاب الغیبه ابوجعفر توسی آمدهاست. به نوشتهٔ ایتان کولبرگ، عمدهٔ این گزارشها بر مبنای دو کتاب که اکنون در دسترس نیست میباشد: اخبار ابی العمر و ابی الجعفر العمریان اثر ابن برنیه کاتب و اخبار الوکاله الربعه نوشته احمد بن علی بن عباس بن روح صیرفی. به گفتهٔ کولبرگ در دانشنامهٔ اسلام، اعتقاد به سفرا در نزد خاندان نوبختی شکل گرفت.
ورنا کِلِمْ در دانشنامه ایرانیکا، چنین مینویسد که احتمالاً گسترش ایدهٔ نایبان چهارگانه توسط خاندان نوبختی در میان شیعیان انجام شده باشد. اطلاعات موجود در مورد دو نائب اول چنین مینمایاند که این دو پس از مرگشان به عنوان نائب خاص امام زمان شناخته شدند؛ زیرا نیابت باید از زمان مرگ حسن عسکری شروع میشد. در سطح شخصی باید گفت دو فامیل عمری و نوبختی با هم خویشاوند بودند. دختر ابن عمری، ام کلثوم با یکی از نوبختیها ازدواج کرد و منشی حسین بن روح بود. لازم است ذکر شود که به گفتهٔ ورنا کلم، نوهٔ ام کلثوم (ابن برنیه)، منبع اصلی کتابهای شیخ توسی بود که برای اولین بار وجود چهار نائب خاص امام زمان را مطرح نمودند.
نواب اربعه
۱) ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری
منابع شیعه اطلاعات کمی در مورد زندگی دو نایب اول امام زمان به دست میدهند. عثمان ادعا مینمود که فرزند حسن عسکری را به چشم دیده بود. او از وکیلان حسن عسکری و هادی بودهاست. به اعتقاد کنونی شیعه، عثمان بن سعید مستقیماً توسط حسن عسکری به نیابت تعیین شده بود، هر چند به گفته کِلِم چنین پیداست که تعیین وی به سمت واسطه امام دوازدهم به طور رسمی نبودهاست. او سازماندهی شیعیان سامرا را به عهده داشت. در زمان حسن عسکری، عثمان پول از شیعیان عراق به شیعیان سامرا (که تحت کنترل شدید عباسیان بودند) میرساند. عثمان کسی بود که بعد از مرگ حسن عسکری، مراسم خاکسپاری او را سازماندهی کرد.
۲) ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید
محمد همراه پدرش عثمان بن سعید، وکالت حسن عسکری را بر عهده داشت. از دیدگاه کنونی شیعه، محمد چهل سال وکالت را عهدهدار بود و طی این مدت وجوهات شیعیان را تحویل میگرفت و توقیعاتی از جانب امام به آنان میداد. وی سرانجام در سال ۳۰۵ قمری درگذشت.
۳) ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
نکته مهم در مورد او این بود که بعد از ربع قرن، ارتباط رسمی با امام غائب از سر گرفتهشد. اولین توقیعی که نوبختی در ۲۴ شوال ۳۰۵ هجری ارائه نمود، فرمانی بود که امام غائب در آن حسین بن روح را بعنوان نفر اول سلسله مراتب شیعه تائید میکرد. به گفتهٔ شیخ توسی شروع نیابت نوبختی به سال ۳۰۶ ه. ق. / ۹۱۷ م. بود. او توقیعاتی را منتسب به امام زمان ارائه میکرد و به پرسشهای علمای قم پاسخ میداد. چنین به نظر میرسد که حسین بن روح نوبختی بیش از نواب پیشین نزد شیعیان هم عصرش شناخته شده بود. حسین بن روح توانست به عنوان تنها نائب زمان خود توسط شیعیان پذیرفته شود و خاندان نوبختی تأثیر غالبی بر جامعه شیعیان و علما داشتند. حسین بن روح همچنین کوشید تا غیبت را علاوه بر توجیه براساس حدیث، با رویکردی عقلی نیز توجیه نماید. حسین بن روح علاوه بر آنکه در میان شیعیان بغداد از موقعیت اجتماعی خوبی بهرهمند بود، در میان دستگاه خلافت عباسی بخصوص آل فرات نیز از نفوذ و احترام قابل ملاحظهای برخوردار بود.
در دوران حسین بن روح، ابوجعفر محمد بن علی الشلمغانی (اعدام شده در سال ۳۲۲/ ۹۳۳) دستیار حسین روح و مامور او در بغداد، ادعا کرد که او سفیر واقعی و برحق حسین بن روح است و البته پس از چندی بطور کلی قضیه وجود امام غایب را انکار کرد. همچنین منصور حلاج نیز از کسانی بود که به مخالفت با نیابت حسین بن روح پرداخت و هر دو خشم شیعیان آن زمان را بر انگیختند و با نفوذی که خاندان نوبختی داشتند، توسط دولت عباسی اعدام شدند.
۴) ابوالحسن علی بن محمد سمری (و. ۳۲۹ ه. ق. / ۹۴۱ م).
از دیدگاه تاریخی، تنها در زمان خاندان نوبختی بود که نواب مورد پذیرش عموم شیعه بودند و کنترل شیعیان را در دست داشتند. در زمان علی بن محمد، این کنترل دوباره از بین رفت و مورد پذیرش عموم شیعیان نبود. با مرگ سمری در سال ۳۲۹ دوران موسوم به غیبت کبری شروع شد.
رویکرد اعتقادی: تولد، زندگی و قیام حجت بن حسن به روایت شیعه
در این بخش در خصوص دیدگاههای محدثان، متکلمان و نویسندگان شیعه درباره تولد، زندگی و قیام حجت بن حسن توضیح داده میشود.
نام، القاب و کنیه
بنا بر روایات شیعه حجت بن الحسن هم نام و هم کنیه با محمد پیامبر اسلام است. از محمد پیامبر اسلام، حدیثی با این مضمون نقل شدهاست: «مهدی از نسل من است. نام او نام من و کنیهاش، کنیهٔ من است». به گفتهٔ مادلونگ، این حدیث توسط طرفداران مختار ثقفی و شیعیان کیسانیه برای محمد حنفیه، فرزند علی ابن ابی طالب و امام شیعیان کیسانیه جعل شده بود.
به گفتهٔ ایتان کولبرگ قدیمترین سند اعتقادی شیعه که به امام دوازدهم شیعه اشاره دارد دو کتاب تذکرهای دینی فرق الشیعة حسن ابن موسی نوبختی و کتاب المقالات والفرق سعدابن عبدالله قمی میباشند. در این دو کتاب که در حدود سال نهصد میلادی (حدود ۲۸۷ ه. ق). تألیف شدهاند، به هیچ وجه دلالت ندارد که نام امام دوازدهم در آن زمان مورد اتفاق امامیه بودهاست، در این دو منبع به روشنی بیان شدهاست که این نام رازی است که نباید فاش گردد. تنها اعضای فرقهای دیگر او را «محمد» میخواندند. در هر صورت این نام توسط امامیه باید خیلی زود پذیرفته شده باشد، زیرا متکلم اهل سنت، ابوالحسن اشعری (۳۲۴ ه. /۹۳۶ م).، در مقالات الاسلامیین امامیه را کسانی معرفی میکند که اعتقاد دارند محمد ابن حسن امام همان امام غائب میباشد ساشادینا به روایاتی در شیعه اشاره میکند که اعلان نام امام دوازدهم را منسوب به زمان نایب دوم ابوجعفر میداند.
شیعیان از بردن نام اصلی او نهی شدهاند. هدف این کار در منابع شیعه مانند کلینی، نعمانی و ابن بابویه (شیخ صدوق) حفاظت از منجی از خطری که متوجه او از جانب بنیعباس است، ذکر شدهاست. اما این اصل بهطور همهجانبه توسط شیعیان رعایت نمیشد. برای هماهنگ سازی افکار در این زمینه، کوششی در قالب این توضیح به عمل آمدهاست که قائم دو نام دارد: یکی احمد که نام شناختهشده او است و دیگری محمد که مخفی است. لقبهایی مانند مهدی (هدایتشده)، منتظر (کسی است که انتظارش را میکشند)، صاحب الزمان، بقیه الله، و از همه بیشتر قائم به معنی قیام کنندهاست. لقب دیگر او حجت است. این نام به معنی اثبات وجود خدا در میان زمینیان است (یا کسی که به واسطهٔ او خدای غیرقابل دسترس در دسترس قرار میگیرد).
تولد و زندگی
توصیفات دقیقی در مورد مهدی از نیمه اول قرن دهم میلادی و قرن یازدهم میلادی (قرن چهارم و پنجم هجری) به بعد در کتابهای افرادی مانند شیخ توسی، ابن بابویه و نعمانی وجود دارد. در روایات نقل شده از این کتابها نامهای متعددی برای مادر مهدی نقل شدهاست؛ مانند نرجس، ریحان، سوسن، و مریم. برطبق همین روایات مادر مهدی کنیزی سیاه از نوبیه بودهاست. سه نام اول که معمولاً از نامهایی بودهاست که در آن زمان بر کنیزان نهاده میشدهاست گواهی بر این دسته از روایات هستند. در روایتی دیگر (که به نوشته امیرمعزی در دانشنامه ایرانیکا از دیدگاه تاریخی صحت ندارد و بدون شک جنبهای افسانهای و تذکرهای دارد) مادر مهدی دختر سزار روم شرقی بودهاست که به اسارت مسلمانان در میآید و به صورت برده در بغداد به یکی از یاران هادی فروخته میشود. هادی نیز این کنیز را به عقد فرزندش درمی آورد. بر طبق بیشتر منابع، تولد مهدی در نیمهٔ شعبان سال ۲۵۶ قمری یا ۸۷۰ میلادی میباشد (یکی از مهمترین جشنهای شیعیان). اما منابع شیعه مانند شیخ مفید و کلینی سال تولد مهدی را ۲۵۵ هجری قمری ثبت نمودهاند.
در روایات شیعه تولد امام شیعه، حالتی معجزه گونه دارد. در هنگام تولد او حکیمه عمه امام یازدهم شیعه حضور دارد. هرچند در ابتدا حضورش در خانه حسن عسکری اثری از علایم بارداری در نرجس نمیبیند. در روایات شیعه به تواتر نقل شدهاست که مهدی در هنگام تولد سخن گفتهاست. به اعتقاد شیعه نشانههای حاملگی در مادر، و همچنین تولد طفل به شکل معجزهٔ آسایی مخفی ماندند، چرا که عباسیان به دنبال از بین بردن کودکی بودند که زمزمههایی مبنی بر منجی بودن او وجود داشت. به گفته منابع شیعه، پدر فرزند، نوزاد را به چهل تن از اصحاب نزدیکش نشان داد و پس از آن کودک از دیدهها نهان گردید. مطابق با بسیاری از منابع حسن عسکری تاکتیکی دو منظوره برای تأمین امنیت کودک در نظر گرفت. نخست آنکه به جز در نزد یاران نزدیکش، تولد کودک را سری نگاه داشت. به عنوان مثال او تا آنجا پیش رفت که مادر خود (حدیث) را یگانه وارث خود اعلام نمود. به گفته امیرمعزّی ما اکنون میدانیم که بر اساس فقه شیعه، تحت شرایط خاصی، وقتی که فرزندی از متوفی باقی نماند ارث متعلق به مادر متوففی خواهد بود. دوم اینکه، حسن عسکری منابعی در اختیار داشت که بر غبار اوضاع بیفزاید و توجه دیگران را به شرحی که خواهد آمد -از موضوع تولد فرزندش - پرت نماید. کمی پیش از مرگش در سال ۸۷۴، او شایعهای را منتشر نمود مبنی بر اینکه کنیز او (ثقیل) فرزندی از وی را حمل میکند. خبرچینان خلیفه وقت (معتمد) فعالیتهای امام حسن عسکری را که در آن زمان در اردوگاهی نظامی در سامرا تحت مراقبات بود از نزدیک از نظر گذراندند. پس از آنکه امام درگذشت، کنیز دستگیر شده و تحت مراقبت قرار گرفت. در طی یک سال بعد، او هیچ نشانهای از حاملگی از خود بروز نداد و در نتیجه آزاد شده و به سرعت فراموش شد. بنا به گفته نویسندگان شیعه، به این ترتیب بود که قضای الهی اجرا شد و امام دوازدهم -منجی منتظر- نجات پیدا کرده و در خفا بزرگ شد.
بنابر اعتقاد شیعه دوازده امامی، پس از مرگ حسن عسکری جعفر بن علی، برادر حسن بن علی عسکری، اعلام کرد که امام شیعیان فرزندی نداشتهاست و وی جانشین برادر است؛ ولی به هنگام نماز گزاردن بر بدن حسن عسکری، حجت بن الحسن عمویش را کناری زد و بر او نماز گزارد. امامیه جعفر را «جعفر کذاب» در بین شیعیان شهرت دارد و به اعتقاد شیعه او به مانند کنعان فرزند نوح و قابیل فرزند آدم، فرزند ناخلف امام دهم شیعه بودهاست. طبق روایت دیگر شیعه، کفن و دفن امام عسکری توسط سرپرست وکلای وی، عثمان بن سعید، انجام شد. عثمان بعداً به عنوان سرپرست وکلا در دوره غیبت نیز به فعالیت خود ادامه داد.
دیدگاه امروزی شیعهٔ دوازده امامی این است که بحث مهدی، دوازده امام، قائم آل محمد وغیبت از زمان پیامبر مطرح بودهاست و چنانکه محمد حسین طباطبایی میگوید، طبق احادیث، پیامبر دقیقاً مشخص کرده که مهدی پسر امام یازدهم خواهد بود. این دیدگاه، ظهور افراد و فرقی که در سدههای اول و دوم، خود را مدعی مهدویت دانسته و به عنوان قائم آل محمد قیام کردهاند یا باور به غیبت یکی از پیشوایان داشتهاند را مؤید نظر خود میداند. بنا بر این دیدگاه، موضوع غیبت مهدی از قبل نزد شیعیان مطرح بودهاست؛ برای نمونه، به گفتهٔ طبرسی، یکی از محدثان شیعه به نام حسن بن محبوب(۲۲۴ ه /۸۳۸ م) که در عصر امامان پنجم و ششم شیعه، محمد باقر و جعفر صادق، میزیسته، در احادیث کتاب خود به نام «مشیخه» از دو غیبت کوتاه و طولانی قائم آل محمد یاد کردهاست.
در روایات شیعه صاحب الزمان هر ساله در حج شرکت میکند. در طول تاریخ شیعه افراد زیادی ادعا نمودهاند که مهدی را در هنگام حج ملاقات کردهاند. معدودی از روایات شیعه، محل زندگی مهدی را مکه ذکر کردهاند. این روایات چنین نقل میکنند که امام شیعیان در خانهای بنام بیت الحمد زندگی میکند. در این خانه چراغی میباشد که از زمان تولد تا قیام صاحب الزمان روشن میباشد. روایتی دیگر محل زندگی مهدی را در کوههای بین مکه و طائف ذکر کردهاست. همچنین روایاتی دیگر از حضور مهدی در روز عاشورا حکایت میکنند. این روایات محل زندگی امام شیعه را کربلا یا کوفه میدانند. در باورهای عامیانه چنین گفته میشد که مهدی در شهرهایی بنام جابلقا و جابلسا زندگی میکند. در قرنهای گذشته سفرنامههای متعددی از شیعیانی موجود است که مدعی بودهاند که به این شهرها سفر کردهاند و به دیدن امام خود نائل شدهاند. تنها دانش جغرافی مدرن بود که وجود نداشتن چنین شهرهایی را به مردم نشان داد.
غیبت
از دیدگاه شیعیان، دوران امامت وی به دو دورهٔ غیبت و ظهور تقسیم میشود. دورهٔ غیبت نیز به دو دورهٔ غیبت صغری (کوتاه مدت) و غیبت کبری (بلند مدت) تقسیم میشود. غیبت صغری از تولد حجت بن الحسن در سال ۲۵۵ ق. یا درگذشت امام یازدهم در سال ۲۶۰ ق. آغاز میشود و تا مرگ چهارمین نایب خاص مهدی در سال ۳۲۹ (قمری) پایان میپذیرد. از این زمان غیبت کبری شروع شده و تا ظهور او ادامه خواهد داشت. در منابع شیعه حدود هفتاد روایت از پیامبر اسلام و اهل بیت وی درباره غیبت به طور صریح یا با اشاره همراه با تحلیل نقل شده است.
به اعتقاد شیعه، زمین هیچگاه از امام معصوم خالی نخواهد ماند و همین امر دلیلی بر وجود امام زمان در دوران غیبت کبری است. برخی اسلام پژوهان امروزی عدم پذیرش عمومی آخرین نائب در میان جامعه شیعه را بمنزله شکست نهاد نیابت و سفارت به عنوان مرجع سلسله مراتبی مرکزی در میان جامعه شیعه تلقی کردهاند. موژان مومن و ایتان کولبرگ مینویسند که شبکه وکلا توانست به اندازه طول عمر طبیعی یک انسان (هفتاد سال) انجام وظیفه نماید. اما بعد از آن حیرت و شک شیعیان در مورد غیبت مجدداً شروع شد. عالمان اوایل دوران آل بویه تلاش زیادی کردند تا در کتابهای خود غیبت امام دوازدهم را اثبات کنند.
از منظر شیعیان، با توجه به شرایط و فشارهای عباسیان، امام در خفا بسر میبرد؛ اما در ابتدای دوران غیبت کبری، هیچ متن روشنی در میان منابع شیعه که دلالت بر طولانی بودن مدت غیبت حتی بیش از طول عمر انسان معمولی باشد وجود ندارد. در آن زمان کوششی برای توجیه عمر طولانی امام زمان انجام نشد. برخلاف آنچه ابن بابویه و دیگران انجام دادند. در سالهای ابتدایی غیبت کبری اینکه کدام یک از دو غیبت امام شیعه طولانیتر خواهد بود روشن نبود. چنین عدم قطعیتی برای مثال در نوشتههای نعمانی سیزده سال پس از غیبت کبری به چشم میخورد.
هانری کربن در خصوص باور عرفانی شیعی نسبت به دوران غیبت کبری چنین میگوید که با آغاز این دوره امام دوازدهم در قلمرو مادی قرار ندارد. بدین ترتیب امام غائب تا زمان ظهور، تنها در رؤیا یا شهود قابل رؤیت میباشد. او در این شرایط ورای محیط طبیعت است. به اعتقاد شیعه در این دوران ولایت مهدی همچنان ادامه دارد و متوقف یا منقطع نشده اما به شکل پیچیدهای به حالت تعلیق درآمدهاست. این تعلیق با توجه به جایگاه بسیار رفیعی که شیعه برای امامان قائل است، جامعه شیعه را با پیامدهای تازه و پیچیدهای روبهرو میکند. از نظر شیعیان حجت بن حسن زنده، حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار آنهاست و شاید به طور ناشناس با او ملاقات کرده باشند. وی وجود حاضری است که حضور او قابل درک نیست. جامعهٔ شیعه در تاریخ غیبت مجموعهٔ بزرگی از اشعار، مراثی و مدایح، خوابها و رؤیاها و الهامهای شخصی و ادعاهای ارتباط اشخاص پرهیزگار با او را گردآوری کرده که این امر حضور وی در صحنه و فعالیتش را برای جامعهٔ شیعیان همچنان ملموس نگاه داشتهاست. در روایات شیعه نقش امام در زمان غیبت گاه به خورشید پشت ابر تشبیه شدهاست شریف مرتضی در استدلال خود در زمینه غیبت امام دوازدهم شیعیان موضوع "لطف" در وجود غیبت را چنین خلاصه میکند:
با نیل به وجود او در میانشان و با اطمینان از وجوب اطاعت از او، شیعیان بی شک از او شرم خواهند نمود و به او احترام میگذارند و در نتیجه مرتکب شرّ نمیشوند. آنها از اینکه از جانب او مورد توبیخ یا سرزنش قرار گیرند واهمهٔ دارند. به این ترتیب، ارتکاب اعمال بد در میانشان کم میشود و اعمال خوب زیاد میگردد.
ظهور، قیام و تشکیل حکومت جهانی
در روایات شیعیان نشانههای متعددی برای ظهور مهدی قائم ذکر شدهاست از جمله: خروج یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی که از آمدن قائم خبر میدهد، کشتهشدن نفس زکیه در مکه تنها ۱۵ روز قبل از ظهور قائم، فرورفتن سرزمین بیداء (فرورفتن ارتش سفیانی در زمین در هنگام رژه در مکه). هر چند توسی، نعمانی و صدوق در ترتیب اتفاق افتادن این نشانهها با هم یک نظر نیستند. هر سه ذکر میکنند که این نشانهها در یک سال اتفاق میافتد. در این روایات مهدی در بین رکنها و مقام ابراهیم، در کعبه ظهور میکند. روز ظهور مقارن با عاشورا است. مرکز حکومت وی در کوفه قرار دارد. وی مقر حکومتش را در مسجد کوفه برپا میکند و خزانه اش را در مسجد سهله مستقر میکند.
در روایات شیعه، شیعیان از تعیین وقت ظهور مهدی برحذر داشته شدهاند، و تعیینکنندگان وقت ظهور، دروغگو دانسته شدهاند. در میان روایات شیعه، اجماعی در مورد مدت زمان حکمرانی مهدی پس از ظهورش نیست. برای مثال حدیثی از محمد باقر، امام پنجم شیعه نقل شدهاست که مدت زمان حکومت مهدی را پس از ظهور ۳۰۹ سال ذکر کردهاست. حدیثی دیگر به نقل از صادق نقل شدهاست که این مدت را هفت سال ذکر کردهاست اما به گفتهٔ جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامی، هر سال این حکومت به اندازه هفتاد سال عادی خواهد بود. در حدیثی دیگر که ابن بابویه از صادق نقل کردهاست او از وجود دوازده مهدی پس از قائم (و نه دوازده امام) خبر دادهاست. این مهدیها از میان شیعیان امام زمان خواهند بود.
طبق نظر علی کورانی در کتاب عصر ظهور بر اساس جمعبندی روایات شیعه و سنی در خصوص ظهور و قیام مهدی موعود، ظهور مهدی از ابتدا تا تشکیل حکومت چهارده ماه طول میکشد. ظهور از ماه رجب و با خروج سفیانی آغاز میشود. در شش ماه نخست، ظهور مهدی غیرعلنی است و او در اضطراب و نگرانی است و امور را به طور مخفیانه توسط یارانش رهبری میکند. سپس در روز عاشورا از ماه محرم قیام قائم از مکه در مسجدالحرام در کنار کعبه با ۳۱۳ تن از یارانش آغاز میشود؛ درحالی که پرچم حضرت محمد در غزوه بدر را در دست دارد که بر آن نوشته شده است: اَلبَیعةُ لله؛ سپس از آنجا رهسپار مدینه، و بعد عراق و نهایتاً شام میشود. او طی هشت ماه دشمنانش را شکست میدهد و جهان اسلام را یکپارچه تحت فرمان حکومت خود در میآورد. سرانجام وارد قدس میشود. آنگاه با رومیان (که به نظر کورانی مقصود غربیان هستند) پیمان آتشبس میبندد. در این اثنا طبق روایات مسلمانان عیسی از ملکوت فرود میآید، تا حجت بر یهودیان و مسیحیان تمام شود. ترتیب حوادث فرود مسیح و آتشبس میان مسلمانان و رومیان (غربیان) در روایات دقیقاً مشخص نیست. به هر حال مسیح به مهدی میپیوندد و پشت سر مهدی نماز میخواند. سپس رومیان پیمان آتشبس را نقض میکنند و جنگ بسیار بزرگی در ساحل شرقی مدیترانه رخ میدهد و مهدی پیروز میشود.
پسآیند اعتقاد به امام دوازدهم در طول تاریخ و مسائل امروزی
برای بیشتر از یک هزاره، ایده ظهور مهدی در آینده روزنه امیدی برای مذهب شیعه به ارمغان آورده است. امید به ظهور امام در آینده به عنوان نیروئی متعادل کننده در میان شیعیان عمل نموده تا هر فعالیت سیاسی را تا ظهور امام مورد انتظار به تعویق بیندازند. موعود گرایی دوازده امامی جنبشی آرامش طلب است که به دنبال حضور صلح آمیز در جامعه مسلمانان در عین نگاه داشتن ویژگیهای اختصاصی خود در زمینه امامت و مخصوصاً امامت حجت غائب است. محمد حسین طباطبایی در خصوص آثار باور به امام غائب از نظر شیعه مینویسد: تصور ظهور مهدی در ردیف تصور قیامت میباشد که مشابه اعتقاد به پاداش و جزای اعمال موجب حفاظت حیات معنوی مسمانان میشود. این باور مربوط به دو قرن و نیم پس از ظهور اسلام نیست بلکه پیامبر پیش از ولادتش بشارت داده که برای شیعیان معتقد از آغاز نقطه امید بودهاست. باور به ظهور مهدی به انسان نوید میدهد که جهان بشری سرانجام به روزی به کمال مطلوب که حیات سراسر سعادت و خوشبختی و کامیابی است دست خواهد یافت. با وجود ایمان به چنین حقیقتی تصور شکست خوردن و بی فایده بودن تلاش برای انسان مسلمان محال است. با چنین ایمان مسلمان پیوسته خود را کامیاب مییابد و هرگز در اثر انباشت مشکلات و گرفتاریها امید نجات و رستگاری را از دست نخواهد داد.
در قرن چهارم هجری و هنگامی سلسله شیعه آل بویه بر عراق و ایران مسلط شدند. هفتاد سال از غیبت امام شیعه میگذشت و یک امام غایب محدودیتی برای آلبویه بوجود نمیآورد. بنابراین آلبویه که در ابتدا شیعه زیدی بودند، به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند و از آن حمایت نمودند. از طرف دیگر فشارها و سرکوبهای عباسیان با یک احساس شدید یاس در میان شیعیان امامیه که برخلاف بسیاری از شیعیان زیدیه از به چنگ آوردن قدرت از طریق روشهای انقلابی باز ماندهبودند، همراه و همزمان بود. برای آنها امام غائب، جاذبههای فکری و سیاسی آشکاری به دنبالداشت. این امر امامیه را قادر ساخت تا حکومت طرفدار شیعه آل بویه را به رسمیت بشناسد و با آن همکاری کند، بدون آنکه وفاداری خود را نسبت به امام غایب خود فدای این کار سازند. این همکاری با آلبویه توانست شیعیان را به مرکز قدرت نزدیکتر نماید. با اعلام وفاداری به آل بویه، شیعیان توانستند در تقاضای حقوق خود صریحتر و بی پرواتر باشند. به نظر کولبرگ در این دوران شیعیان با تقویت پایگاه خود در مراکز حساس مالی و حکومتی، شاید در پی این بودند که از یک سو امتیازاتی از شکل موجود حکومت به دست آورند و از سوی دیگر نهایتاً مذهب تسنن را از درون تضعیف کنند.
هنگاهی که ترکان سلجوقی از شمال شرق ایران به پیش آمدند و سرزمینهای اسلامی مسخر کردند. براساس شعرهای منسوب به زمان جعفر صادق، نویسندگان اسلامی ترکان را زمینه ساز ظهور مهدی میدانستند. هنگامی که مغولان به ایران حمله نمودند دوباره چنین اعتقاداتی در مورد مغولان در بین شیعیان که در آن زمان در ایران کماکان در اقلیت بودند، جاری شد. شیعیان پرنفوذی مانند خواجه نصیر توسی نیز با مغولان همکاری نمودند.
در طول تاریخ شیعه افراد متعددی بودهاند که با نام مهدی قیام کردهاند و در مواردی خود توانستهاند نظامی نو به وجود آورند. بنابر گفته ژان پیر فیلیو از زمان تبیین دکترین غیبت توسط روحانیت شیعه، با هدف محدود کردن جنبشها و قیامهای سیاسی تحت نام مهدی، روحانیت شیعه کوشش کرد که خود تنها نهادی باشد که وظیفه تفسیر نشانهها و زمان ظهور را به عهده داشته باشد. اما این تلاش روحانیت شیعه برای کنترل جنبشهای سیاسی تحت نام مهدی همیشه موفقیت آمیز نبودهاست. برای مثال زمانی که شاه اسماعیل صفوی ایران را تسخیر نمود. بسیاری از هواداران شاه اسماعیل، او را همان مهدی موعود دانستند. هرچند بعد از شکست شاه صفوی از ترکان عثمانی او مجبور شد از جاهطلبیهای خود عدول کند. از آن پس شاه اسماعیل در نزد طرفدارانش به عنوان نماینده امام زمان شناخته میشد. جنبش بابی بدون شک شاخصترین جنبشهای موعودگرایی شیعه پس از ظهور صفویان بود. این جنبش نتیجه حدود نیم قرن انتظار برای ظهور امام زمان بدنبال فرارسیدن هزاره مهدی و تعالیم و آموزههای درون و برون جنبش شیخیه بود. علی محمد باب ابتدا ادعا نمود که بابِ امام زمان است و سپس در سال ۱۲۶۴ ه. ق. /۱۸۴۸ م. آشکارا ادعا نمود که مهدی موعود است. این جنبش در نهایت به گسست از شیعه و تشکیل آیینی جدید منجر شد.
در دوران معاصر جنبشهای متعددی در بین شیعیان لبنان، عراق و ایران شکل گرفتهاست که یا خود را نماینده امام زمان یا هموارکننده زمینههای ظهور امام زمان دانستهاند یا مدعی هدایت و تأثیرگیری جنبش توسط امام زمان بودند. چنین رویکردی را در دوران معاصر در جنبشها و نظامهایی مانند نظام جمهوری اسلامی ایران، جیش المهدی به رهبری مقتدی صدر و حزبالله لبنان میتوان دید.
هزاران نفر از شیعیان به مسجد جمکران در حوالی قم و در مسیر راه قم-کاشان میروند. به خصوص در سه شنبه شب و روزی که در روایات شیعه، مهدی در این روز و در این محل ظاهر شده است. در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، او عنوان میکرد که امام مهدی فعالیتهای روزانه دولت او را حمایت میکند و به او در مواجهه با فشارهای بینالمللی کمک مینماید. یا در سخنرانی دیگری عنوان نمود که دلیل حمله آمریکا به عراق این بودهاست که آنها دریافته بودند که امام زمان قرار است که در عراق ظهور کند. این اظهار نظرهای احمدی نژاد با انتقادهای زیادی از جانب منتقدین وی و روحانیان شیعه مواجه شدهاست. در سال ۲۰۱۱ میلادی مستند جنجالی ظهور بسیار نزدیک است باعث جنجالهای بسیار شد. تا آنجا که منابع دولتی در ایران از ممنوعیت انتشار و توزیع این مستند خبر دادند.
در کنار جمکران مکانهای دیگری بهخاطر ارتباطش با امام دوازدهم شیعیان مورد توجه قرار گرفتهاست و قداست یافتهاست. مانند کوه سفید جنب مسجد جمکران که در بین باورمندان به محل پادگان سپاه مهدی در هنگام ظهور شهرت یافتهاست یا مسجد محدثین در شمال ایران و در شهر بابل که مشهور است که به دستور امام زمان ساخته شدهاست.
اعتقاد به ظهور امام غایب (به عنوان مهدی)، شیعیان را در تحمل شرایط دشوار یاری نموده و به آنها امید آیندهای سرشار از دادگری داده است. مبالغه آمیز نیست اگر گفته شود بدون اعتقاد به چنین نقشی برای امام دوازدهم، مذهب شیعه نمیتوانست در مقابل آزار و اذیت سلسلههای مختلف در تاریخ اسلام - تا پیش از تشکیل صفویه در قرن شانزدهم- دوام بیاورد. بنابرین غیبت امام به عنوان نیروی خلّاقی در جانهای شیعیان عمل نمود تا نه تنها در مقابل مشکلات زمان صبور باشند، بلکه آنها را آماده نمود تا وظیفه تاریخی خود در تاسیس حکومت اسلامی حتی پیش از آنکه امام رهبری شیعیان را بر عهده بگیرد را به انجام برسانند.
دیدگاه اهل سنت
با توسعه دکترین مهدویت در نزد شیعیان، فقه سنت سعی نمود تا از اعتقاد به مهدی فاصله بگیرد. با وجود حمایت از اعتقاد به مهدی توسط بعضی محدثین مهم اهل سنت، اعتقاد به مهدی هیچگاه بعنوان مبانی اصلی فقه اهل سنت در نیامدهاست. در اعتقادات اهل سنت به مهدی اشاره شدهاست، ولی بصورت نادر. بسیاری از علمای مشهور اهل سنت مانند محمد غزالی از بحث کردن در مورد این موضوع اجتناب کردهاند. البته به گفته مادلانگ این اجتناب کمتر بخاطر عدم اعتقاد به مهدی و بیشتر (بگفته رضا اصلان بخشی) بخاطر برنیانگیختن شورشها و جنبشهای اجتماعی بودهاست. هر چند همچنان بحثهای شدیدی بین علمای سنی در خصوص نقش مهدوی و سیاسی وی وجود دارد. موارد استثنایی مانند ابن خلدون در کتاب مقدمه وجود دارد که آشکارا با اعتقاد به مهدی مخالفت میکند و تمام احادیث مربوط به مهدی را ساختگی میداند. در میان محدثین و علمایی که به مهدی پرداختهاند دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در احادیثی در کتابهای اهل سنت مهدی همان عیسی مسیح است. در روایاتی دیگر حرفی از هویت فرد نیست و یا گفته شدهاست که به همراه عیسی قیام میکند. همچنین مهدی از نسل حسین، نسل حسن و یا فرزند حسن عسکری، امام یازدهم شیعه دوازده امامی، ذکر شدهاست.
طبق گفتهٔ ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام، بین قرون هفتم تا سیزدهم هجری برخی علمای اهل سنت از این عقیده که حجت بن حسن همان مهدی منتظر است حمایت کردند:
در سال ۶۴۸ (ه. ق)./۱۲۵۰(م). محدث سوری شافعی مذهب، محمد ابن یوسف الگنجی القریشی، کتابی تالیف کرد با عنوان "البیان فی اخبار صاحب الزمان" که در آن با استناد به احادیث اهل تسنن اثبات نمود امام دوازدهم همانا مهدی است.
در سال ۶۵۰(ه. ق)./۱۲۵۲(م). کمال الدین محمد اهوازی، دانشمند شافعی، کتاب مطالب السوال فی مناقب آل رسول، را در شهر حلب تکمیل نمود. در این کتاب وی از امامت دوازده امام پشتیبانی نمود و به مخالفتهای اهل تسنن در زمینه اعتقاد به اینکه امام دوازدهم همان مهدی است پاسخ داد.
سبط ابن جوزی، کمی پیش از وفات خود در سال ۶۵۴ (ه. ق). در دمشق، کتاب تذکره خواص العلما را نوشت که در آن گزارشهای منابع اهل تسنن را در بیان فضائل علی و فرزندانش به خصوص دوازده امام را گرد آوری نمود و در پایان تصریح نمود که امام دوازدهم همانا صاحب عصر، و مهدی موعود است.
در دایره صوفیان نیز منابعی در تایید مهدی بودن امام دوازدهم وجود دارد. ابو بکر بیهقی (وفات ۴۵۸/۱۰۶۶) بیان نموده است که برخی از مشایخ صوفیه نظر امامیه در مورد هویت مهدی و غیبت او را قبول دارند. صوفی ایرانی، صدر الدین ابراهیم الهموی (اواخر ساده ۷/۱۳) از نظر امامیه در کتابش، فرائض السیمتین پشتیبانی نمود. صوفی مصری، الشعرانی، با وجود اینکه عموماً هیچ موافقتی با شیعه نشان نمیداد، در کتاب یواقیت و الجواهر (نوشته شده در سال ۹۵۸/۱۵۵۱) تصریح نمود که مهدی پسر امام حسن عسکری است که در سال ۲۵۵/۸۶۹ به دنیا آماده است و تا زمان ملاقات با عیسی زنده خواهد ماند.
دوره سفرا یا غیبت صغری
بنابر اعتقاد شیعه دوازده امامی، این دوره از مرگ حسن عسکری در سال ۲۶۰ ه. ق. (۸۷۴ م). آغاز شده و تا سال ۳۲۹ ه. ق. (۹۴۱ م). به طول انجامیدهاست. در این دوره، مهدی تنها از طریق چهار سفیر یا نائب و آن هم در شرایط خاص با شیعیان تماس میگرفت. در طی دوران غیبت صغری، شیعیان از طریق این چهار نائب با مهدی در ارتباط بوده و درخواستها و مسائل خود را طرح میکردهاند و پاسخ میگرفتند.
به نوشتهٔ ساشادینا و جاسم حسین، شبکهٔ وکلا در دوران امامان مسئول گردآوری خمس، زکات و سایر وجوهات شرعی شیعیان برای امامان بود. در شرایطی که چند امام آخر بهشدت تحت نظارت و مراقبت بودند و امکان ارتباط مستقیم شیعیان با امامان وجود نداشت، عملاً اداره امور ساختار مرکزی جامعه شیعه بر عهدهٔ وکلا بود. در شرایط غیبت امام، وکلا سرپرستی و رهبری مجازی جامعه شیعه را در خصوص امور دینی و مالی برعهده گرفتند. جاسم حسین میگوید بتدریج رهبری شبکه وکلا تبدیل به تنها مرجعی شد که میتوانست مشروعیت امام جدید را تعیین و اثبات کند. برای نمونه محمد جواد وصیت خود در خصوص نصب علی هادی به عنوان امام بعد را به رئیس شبکه وکلای خود گفت. به نوشتهٔ ساشادینا، در منابع اولیه از جمله کتابهای کلینی و ابن بابویه (شیخ صدوق)، به وکلا به طور عمومی اشاره شده و ابن بابویه چندین نفر را نام بردهاست که به گفتهٔ وی با مهدی در ارتباط بوده و سمت وکالت را بر عهده داشتهاند بیآنکه کسی از آنها را به عنوان وکیل ویژه یا نائب خاص معین کند. اما بخصوص برخی از وکلا بطور نیابی خمس را از شیعیان میگرفتهاند و عثمان بن سعید نیز یکی از وکلای حسن عسکری بود. ساشادینا از بررسی روایات ابن بابویه نتیجه میگیرد تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابت خاص در دورههای بعد برای تبیین غیبت صغری ایجاد شدهاست.
به نوشتهٔ ساشادینا، در شرایطی که جامعه شیعه پس از مرگ حسن عسکری دست کم به چهارده فرقه منشعب شده بودند، پذیرش نهایی این عقیده که حسن عسکری فرزندی داشته که امام آخر و دوازدهم شیعه است در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری رخ داد. این امر به رهبری محمد بن عثمان و شبکهٔ وکلای او در سراسر سرزمینهای اسلامی و با کمک ابوسهل نوبختی، متکلم بزرگ شیعه، انجام شد. رابطهٔ نزدیک و دوستانهٔ ابوسهل با خاندان شیعهٔ بنی فرات که وزرای عباسیان بودند نیز پذیرش این امر را حتی در میان سایر مسلمانان تسهیل کرد. بدین ترتیب جامعه شیعه، حول اعتقاد به امامت حجت بن حسن و رهبری محمد بن عثمان مجدداً متحد شد.
به نوشته ورنا کلم از دیدگاه تاریخی اعتقاد به وجود «نواب اربعه» در آثار محدثان و علمای شیعهٔ چند دهه اول دوران موسوم به غیبت صغری به چشم نمیخورد. کلینی اشارات مبهمی به نامههایی از امام زمان میکند که به دست شیعیان میرسیدهاست. حتی در کتاب التنبیه ابوسهل نوبختی —که بین سالهای ۹۰۳ تا ۹۱۳ نوشته شده— به بحرانی در میان شیعیان اشاره شدهاست. ابوسهل مینویسد که تقریباً تمام یاران نزدیک حسن عسکری تا بیست سال بعد از مرگ او درگذشتهاند. آنها کسانی بودند که ادعا مینمودند با امام غایب شیعه در ارتباط هستند و فرمانهای او را به اطلاع شیعیان میرساندند. بعد از مرگ این افراد دیگر نشانی از امام برای شیعیان و اثباتی برای وجود او برای افرادی که دچار شبهه شده یا ناباوران وجود نداشت. در این زمان آنها تنها میتوانستند به کمک تفسیر احادیث امامان پیشین شیعه، غیبت طولانی امام را توجیه نمایند. در نوشتههای نویسندگان شیعه تا چند دههٔ بعد از این زمان، به تداوم فعالیت سفرا اشاره نشدهاست.
عنوان سفیر در ابتدا در کتاب الغیبه نعمانی به چشم خورد اما نام و تعداد این نایبان ذکر نشدهبود. سپس ابن بابویه نام چهار نایب را در کمالالدین ثبت نمود و مبسوطترین گزارشها دربارهٔ فعالیت سفرا در کتاب الغیبه ابوجعفر توسی آمدهاست. به نوشتهٔ ایتان کولبرگ، عمدهٔ این گزارشها بر مبنای دو کتاب که اکنون در دسترس نیست میباشد: اخبار ابی العمر و ابی الجعفر العمریان اثر ابن برنیه کاتب و اخبار الوکاله الربعه نوشته احمد بن علی بن عباس بن روح صیرفی. به گفتهٔ کولبرگ در دانشنامهٔ اسلام، اعتقاد به سفرا در نزد خاندان نوبختی شکل گرفت.
ورنا کِلِمْ در دانشنامه ایرانیکا، چنین مینویسد که احتمالاً گسترش ایدهٔ نایبان چهارگانه توسط خاندان نوبختی در میان شیعیان انجام شده باشد. اطلاعات موجود در مورد دو نائب اول چنین مینمایاند که این دو پس از مرگشان به عنوان نائب خاص امام زمان شناخته شدند؛ زیرا نیابت باید از زمان مرگ حسن عسکری شروع میشد. در سطح شخصی باید گفت دو فامیل عمری و نوبختی با هم خویشاوند بودند. دختر ابن عمری، ام کلثوم با یکی از نوبختیها ازدواج کرد و منشی حسین بن روح بود. لازم است ذکر شود که به گفتهٔ ورنا کلم، نوهٔ ام کلثوم (ابن برنیه)، منبع اصلی کتابهای شیخ توسی بود که برای اولین بار وجود چهار نائب خاص امام زمان را مطرح نمودند.
نواب اربعه
۱) ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری
منابع شیعه اطلاعات کمی در مورد زندگی دو نایب اول امام زمان به دست میدهند. عثمان ادعا مینمود که فرزند حسن عسکری را به چشم دیده بود. او از وکیلان حسن عسکری و هادی بودهاست. به اعتقاد کنونی شیعه، عثمان بن سعید مستقیماً توسط حسن عسکری به نیابت تعیین شده بود، هر چند به گفته کِلِم چنین پیداست که تعیین وی به سمت واسطه امام دوازدهم به طور رسمی نبودهاست. او سازماندهی شیعیان سامرا را به عهده داشت. در زمان حسن عسکری، عثمان پول از شیعیان عراق به شیعیان سامرا (که تحت کنترل شدید عباسیان بودند) میرساند. عثمان کسی بود که بعد از مرگ حسن عسکری، مراسم خاکسپاری او را سازماندهی کرد.
۲) ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید
محمد همراه پدرش عثمان بن سعید، وکالت حسن عسکری را بر عهده داشت. از دیدگاه کنونی شیعه، محمد چهل سال وکالت را عهدهدار بود و طی این مدت وجوهات شیعیان را تحویل میگرفت و توقیعاتی از جانب امام به آنان میداد. وی سرانجام در سال ۳۰۵ قمری درگذشت.
۳) ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
نکته مهم در مورد او این بود که بعد از ربع قرن، ارتباط رسمی با امام غائب از سر گرفتهشد. اولین توقیعی که نوبختی در ۲۴ شوال ۳۰۵ هجری ارائه نمود، فرمانی بود که امام غائب در آن حسین بن روح را بعنوان نفر اول سلسله مراتب شیعه تائید میکرد. به گفتهٔ شیخ توسی شروع نیابت نوبختی به سال ۳۰۶ ه. ق. / ۹۱۷ م. بود. او توقیعاتی را منتسب به امام زمان ارائه میکرد و به پرسشهای علمای قم پاسخ میداد. چنین به نظر میرسد که حسین بن روح نوبختی بیش از نواب پیشین نزد شیعیان هم عصرش شناخته شده بود. حسین بن روح توانست به عنوان تنها نائب زمان خود توسط شیعیان پذیرفته شود و خاندان نوبختی تأثیر غالبی بر جامعه شیعیان و علما داشتند. حسین بن روح همچنین کوشید تا غیبت را علاوه بر توجیه براساس حدیث، با رویکردی عقلی نیز توجیه نماید. حسین بن روح علاوه بر آنکه در میان شیعیان بغداد از موقعیت اجتماعی خوبی بهرهمند بود، در میان دستگاه خلافت عباسی بخصوص آل فرات نیز از نفوذ و احترام قابل ملاحظهای برخوردار بود.
در دوران حسین بن روح، ابوجعفر محمد بن علی الشلمغانی (اعدام شده در سال ۳۲۲/ ۹۳۳) دستیار حسین روح و مامور او در بغداد، ادعا کرد که او سفیر واقعی و برحق حسین بن روح است و البته پس از چندی بطور کلی قضیه وجود امام غایب را انکار کرد. همچنین منصور حلاج نیز از کسانی بود که به مخالفت با نیابت حسین بن روح پرداخت و هر دو خشم شیعیان آن زمان را بر انگیختند و با نفوذی که خاندان نوبختی داشتند، توسط دولت عباسی اعدام شدند.
۴) ابوالحسن علی بن محمد سمری (و. ۳۲۹ ه. ق. / ۹۴۱ م).
از دیدگاه تاریخی، تنها در زمان خاندان نوبختی بود که نواب مورد پذیرش عموم شیعه بودند و کنترل شیعیان را در دست داشتند. در زمان علی بن محمد، این کنترل دوباره از بین رفت و مورد پذیرش عموم شیعیان نبود. با مرگ سمری در سال ۳۲۹ دوران موسوم به غیبت کبری شروع شد.
رویکرد اعتقادی: تولد، زندگی و قیام حجت بن حسن به روایت شیعه
در این بخش در خصوص دیدگاههای محدثان، متکلمان و نویسندگان شیعه درباره تولد، زندگی و قیام حجت بن حسن توضیح داده میشود.
نام، القاب و کنیه
بنا بر روایات شیعه حجت بن الحسن هم نام و هم کنیه با محمد پیامبر اسلام است. از محمد پیامبر اسلام، حدیثی با این مضمون نقل شدهاست: «مهدی از نسل من است. نام او نام من و کنیهاش، کنیهٔ من است». به گفتهٔ مادلونگ، این حدیث توسط طرفداران مختار ثقفی و شیعیان کیسانیه برای محمد حنفیه، فرزند علی ابن ابی طالب و امام شیعیان کیسانیه جعل شده بود.
به گفتهٔ ایتان کولبرگ قدیمترین سند اعتقادی شیعه که به امام دوازدهم شیعه اشاره دارد دو کتاب تذکرهای دینی فرق الشیعة حسن ابن موسی نوبختی و کتاب المقالات والفرق سعدابن عبدالله قمی میباشند. در این دو کتاب که در حدود سال نهصد میلادی (حدود ۲۸۷ ه. ق). تألیف شدهاند، به هیچ وجه دلالت ندارد که نام امام دوازدهم در آن زمان مورد اتفاق امامیه بودهاست، در این دو منبع به روشنی بیان شدهاست که این نام رازی است که نباید فاش گردد. تنها اعضای فرقهای دیگر او را «محمد» میخواندند. در هر صورت این نام توسط امامیه باید خیلی زود پذیرفته شده باشد، زیرا متکلم اهل سنت، ابوالحسن اشعری (۳۲۴ ه. /۹۳۶ م).، در مقالات الاسلامیین امامیه را کسانی معرفی میکند که اعتقاد دارند محمد ابن حسن امام همان امام غائب میباشد ساشادینا به روایاتی در شیعه اشاره میکند که اعلان نام امام دوازدهم را منسوب به زمان نایب دوم ابوجعفر میداند.
شیعیان از بردن نام اصلی او نهی شدهاند. هدف این کار در منابع شیعه مانند کلینی، نعمانی و ابن بابویه (شیخ صدوق) حفاظت از منجی از خطری که متوجه او از جانب بنیعباس است، ذکر شدهاست. اما این اصل بهطور همهجانبه توسط شیعیان رعایت نمیشد. برای هماهنگ سازی افکار در این زمینه، کوششی در قالب این توضیح به عمل آمدهاست که قائم دو نام دارد: یکی احمد که نام شناختهشده او است و دیگری محمد که مخفی است. لقبهایی مانند مهدی (هدایتشده)، منتظر (کسی است که انتظارش را میکشند)، صاحب الزمان، بقیه الله، و از همه بیشتر قائم به معنی قیام کنندهاست. لقب دیگر او حجت است. این نام به معنی اثبات وجود خدا در میان زمینیان است (یا کسی که به واسطهٔ او خدای غیرقابل دسترس در دسترس قرار میگیرد).
تولد و زندگی
توصیفات دقیقی در مورد مهدی از نیمه اول قرن دهم میلادی و قرن یازدهم میلادی (قرن چهارم و پنجم هجری) به بعد در کتابهای افرادی مانند شیخ توسی، ابن بابویه و نعمانی وجود دارد. در روایات نقل شده از این کتابها نامهای متعددی برای مادر مهدی نقل شدهاست؛ مانند نرجس، ریحان، سوسن، و مریم. برطبق همین روایات مادر مهدی کنیزی سیاه از نوبیه بودهاست. سه نام اول که معمولاً از نامهایی بودهاست که در آن زمان بر کنیزان نهاده میشدهاست گواهی بر این دسته از روایات هستند. در روایتی دیگر (که به نوشته امیرمعزی در دانشنامه ایرانیکا از دیدگاه تاریخی صحت ندارد و بدون شک جنبهای افسانهای و تذکرهای دارد) مادر مهدی دختر سزار روم شرقی بودهاست که به اسارت مسلمانان در میآید و به صورت برده در بغداد به یکی از یاران هادی فروخته میشود. هادی نیز این کنیز را به عقد فرزندش درمی آورد. بر طبق بیشتر منابع، تولد مهدی در نیمهٔ شعبان سال ۲۵۶ قمری یا ۸۷۰ میلادی میباشد (یکی از مهمترین جشنهای شیعیان). اما منابع شیعه مانند شیخ مفید و کلینی سال تولد مهدی را ۲۵۵ هجری قمری ثبت نمودهاند.
در روایات شیعه تولد امام شیعه، حالتی معجزه گونه دارد. در هنگام تولد او حکیمه عمه امام یازدهم شیعه حضور دارد. هرچند در ابتدا حضورش در خانه حسن عسکری اثری از علایم بارداری در نرجس نمیبیند. در روایات شیعه به تواتر نقل شدهاست که مهدی در هنگام تولد سخن گفتهاست. به اعتقاد شیعه نشانههای حاملگی در مادر، و همچنین تولد طفل به شکل معجزهٔ آسایی مخفی ماندند، چرا که عباسیان به دنبال از بین بردن کودکی بودند که زمزمههایی مبنی بر منجی بودن او وجود داشت. به گفته منابع شیعه، پدر فرزند، نوزاد را به چهل تن از اصحاب نزدیکش نشان داد و پس از آن کودک از دیدهها نهان گردید. مطابق با بسیاری از منابع حسن عسکری تاکتیکی دو منظوره برای تأمین امنیت کودک در نظر گرفت. نخست آنکه به جز در نزد یاران نزدیکش، تولد کودک را سری نگاه داشت. به عنوان مثال او تا آنجا پیش رفت که مادر خود (حدیث) را یگانه وارث خود اعلام نمود. به گفته امیرمعزّی ما اکنون میدانیم که بر اساس فقه شیعه، تحت شرایط خاصی، وقتی که فرزندی از متوفی باقی نماند ارث متعلق به مادر متوففی خواهد بود. دوم اینکه، حسن عسکری منابعی در اختیار داشت که بر غبار اوضاع بیفزاید و توجه دیگران را به شرحی که خواهد آمد -از موضوع تولد فرزندش - پرت نماید. کمی پیش از مرگش در سال ۸۷۴، او شایعهای را منتشر نمود مبنی بر اینکه کنیز او (ثقیل) فرزندی از وی را حمل میکند. خبرچینان خلیفه وقت (معتمد) فعالیتهای امام حسن عسکری را که در آن زمان در اردوگاهی نظامی در سامرا تحت مراقبات بود از نزدیک از نظر گذراندند. پس از آنکه امام درگذشت، کنیز دستگیر شده و تحت مراقبت قرار گرفت. در طی یک سال بعد، او هیچ نشانهای از حاملگی از خود بروز نداد و در نتیجه آزاد شده و به سرعت فراموش شد. بنا به گفته نویسندگان شیعه، به این ترتیب بود که قضای الهی اجرا شد و امام دوازدهم -منجی منتظر- نجات پیدا کرده و در خفا بزرگ شد.
بنابر اعتقاد شیعه دوازده امامی، پس از مرگ حسن عسکری جعفر بن علی، برادر حسن بن علی عسکری، اعلام کرد که امام شیعیان فرزندی نداشتهاست و وی جانشین برادر است؛ ولی به هنگام نماز گزاردن بر بدن حسن عسکری، حجت بن الحسن عمویش را کناری زد و بر او نماز گزارد. امامیه جعفر را «جعفر کذاب» در بین شیعیان شهرت دارد و به اعتقاد شیعه او به مانند کنعان فرزند نوح و قابیل فرزند آدم، فرزند ناخلف امام دهم شیعه بودهاست. طبق روایت دیگر شیعه، کفن و دفن امام عسکری توسط سرپرست وکلای وی، عثمان بن سعید، انجام شد. عثمان بعداً به عنوان سرپرست وکلا در دوره غیبت نیز به فعالیت خود ادامه داد.
دیدگاه امروزی شیعهٔ دوازده امامی این است که بحث مهدی، دوازده امام، قائم آل محمد وغیبت از زمان پیامبر مطرح بودهاست و چنانکه محمد حسین طباطبایی میگوید، طبق احادیث، پیامبر دقیقاً مشخص کرده که مهدی پسر امام یازدهم خواهد بود. این دیدگاه، ظهور افراد و فرقی که در سدههای اول و دوم، خود را مدعی مهدویت دانسته و به عنوان قائم آل محمد قیام کردهاند یا باور به غیبت یکی از پیشوایان داشتهاند را مؤید نظر خود میداند. بنا بر این دیدگاه، موضوع غیبت مهدی از قبل نزد شیعیان مطرح بودهاست؛ برای نمونه، به گفتهٔ طبرسی، یکی از محدثان شیعه به نام حسن بن محبوب(۲۲۴ ه /۸۳۸ م) که در عصر امامان پنجم و ششم شیعه، محمد باقر و جعفر صادق، میزیسته، در احادیث کتاب خود به نام «مشیخه» از دو غیبت کوتاه و طولانی قائم آل محمد یاد کردهاست.
در روایات شیعه صاحب الزمان هر ساله در حج شرکت میکند. در طول تاریخ شیعه افراد زیادی ادعا نمودهاند که مهدی را در هنگام حج ملاقات کردهاند. معدودی از روایات شیعه، محل زندگی مهدی را مکه ذکر کردهاند. این روایات چنین نقل میکنند که امام شیعیان در خانهای بنام بیت الحمد زندگی میکند. در این خانه چراغی میباشد که از زمان تولد تا قیام صاحب الزمان روشن میباشد. روایتی دیگر محل زندگی مهدی را در کوههای بین مکه و طائف ذکر کردهاست. همچنین روایاتی دیگر از حضور مهدی در روز عاشورا حکایت میکنند. این روایات محل زندگی امام شیعه را کربلا یا کوفه میدانند. در باورهای عامیانه چنین گفته میشد که مهدی در شهرهایی بنام جابلقا و جابلسا زندگی میکند. در قرنهای گذشته سفرنامههای متعددی از شیعیانی موجود است که مدعی بودهاند که به این شهرها سفر کردهاند و به دیدن امام خود نائل شدهاند. تنها دانش جغرافی مدرن بود که وجود نداشتن چنین شهرهایی را به مردم نشان داد.
غیبت
از دیدگاه شیعیان، دوران امامت وی به دو دورهٔ غیبت و ظهور تقسیم میشود. دورهٔ غیبت نیز به دو دورهٔ غیبت صغری (کوتاه مدت) و غیبت کبری (بلند مدت) تقسیم میشود. غیبت صغری از تولد حجت بن الحسن در سال ۲۵۵ ق. یا درگذشت امام یازدهم در سال ۲۶۰ ق. آغاز میشود و تا مرگ چهارمین نایب خاص مهدی در سال ۳۲۹ (قمری) پایان میپذیرد. از این زمان غیبت کبری شروع شده و تا ظهور او ادامه خواهد داشت. در منابع شیعه حدود هفتاد روایت از پیامبر اسلام و اهل بیت وی درباره غیبت به طور صریح یا با اشاره همراه با تحلیل نقل شده است.
به اعتقاد شیعه، زمین هیچگاه از امام معصوم خالی نخواهد ماند و همین امر دلیلی بر وجود امام زمان در دوران غیبت کبری است. برخی اسلام پژوهان امروزی عدم پذیرش عمومی آخرین نائب در میان جامعه شیعه را بمنزله شکست نهاد نیابت و سفارت به عنوان مرجع سلسله مراتبی مرکزی در میان جامعه شیعه تلقی کردهاند. موژان مومن و ایتان کولبرگ مینویسند که شبکه وکلا توانست به اندازه طول عمر طبیعی یک انسان (هفتاد سال) انجام وظیفه نماید. اما بعد از آن حیرت و شک شیعیان در مورد غیبت مجدداً شروع شد. عالمان اوایل دوران آل بویه تلاش زیادی کردند تا در کتابهای خود غیبت امام دوازدهم را اثبات کنند.
از منظر شیعیان، با توجه به شرایط و فشارهای عباسیان، امام در خفا بسر میبرد؛ اما در ابتدای دوران غیبت کبری، هیچ متن روشنی در میان منابع شیعه که دلالت بر طولانی بودن مدت غیبت حتی بیش از طول عمر انسان معمولی باشد وجود ندارد. در آن زمان کوششی برای توجیه عمر طولانی امام زمان انجام نشد. برخلاف آنچه ابن بابویه و دیگران انجام دادند. در سالهای ابتدایی غیبت کبری اینکه کدام یک از دو غیبت امام شیعه طولانیتر خواهد بود روشن نبود. چنین عدم قطعیتی برای مثال در نوشتههای نعمانی سیزده سال پس از غیبت کبری به چشم میخورد.
هانری کربن در خصوص باور عرفانی شیعی نسبت به دوران غیبت کبری چنین میگوید که با آغاز این دوره امام دوازدهم در قلمرو مادی قرار ندارد. بدین ترتیب امام غائب تا زمان ظهور، تنها در رؤیا یا شهود قابل رؤیت میباشد. او در این شرایط ورای محیط طبیعت است. به اعتقاد شیعه در این دوران ولایت مهدی همچنان ادامه دارد و متوقف یا منقطع نشده اما به شکل پیچیدهای به حالت تعلیق درآمدهاست. این تعلیق با توجه به جایگاه بسیار رفیعی که شیعه برای امامان قائل است، جامعه شیعه را با پیامدهای تازه و پیچیدهای روبهرو میکند. از نظر شیعیان حجت بن حسن زنده، حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار آنهاست و شاید به طور ناشناس با او ملاقات کرده باشند. وی وجود حاضری است که حضور او قابل درک نیست. جامعهٔ شیعه در تاریخ غیبت مجموعهٔ بزرگی از اشعار، مراثی و مدایح، خوابها و رؤیاها و الهامهای شخصی و ادعاهای ارتباط اشخاص پرهیزگار با او را گردآوری کرده که این امر حضور وی در صحنه و فعالیتش را برای جامعهٔ شیعیان همچنان ملموس نگاه داشتهاست. در روایات شیعه نقش امام در زمان غیبت گاه به خورشید پشت ابر تشبیه شدهاست شریف مرتضی در استدلال خود در زمینه غیبت امام دوازدهم شیعیان موضوع "لطف" در وجود غیبت را چنین خلاصه میکند:
با نیل به وجود او در میانشان و با اطمینان از وجوب اطاعت از او، شیعیان بی شک از او شرم خواهند نمود و به او احترام میگذارند و در نتیجه مرتکب شرّ نمیشوند. آنها از اینکه از جانب او مورد توبیخ یا سرزنش قرار گیرند واهمهٔ دارند. به این ترتیب، ارتکاب اعمال بد در میانشان کم میشود و اعمال خوب زیاد میگردد.
ظهور، قیام و تشکیل حکومت جهانی
در روایات شیعیان نشانههای متعددی برای ظهور مهدی قائم ذکر شدهاست از جمله: خروج یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی که از آمدن قائم خبر میدهد، کشتهشدن نفس زکیه در مکه تنها ۱۵ روز قبل از ظهور قائم، فرورفتن سرزمین بیداء (فرورفتن ارتش سفیانی در زمین در هنگام رژه در مکه). هر چند توسی، نعمانی و صدوق در ترتیب اتفاق افتادن این نشانهها با هم یک نظر نیستند. هر سه ذکر میکنند که این نشانهها در یک سال اتفاق میافتد. در این روایات مهدی در بین رکنها و مقام ابراهیم، در کعبه ظهور میکند. روز ظهور مقارن با عاشورا است. مرکز حکومت وی در کوفه قرار دارد. وی مقر حکومتش را در مسجد کوفه برپا میکند و خزانه اش را در مسجد سهله مستقر میکند.
در روایات شیعه، شیعیان از تعیین وقت ظهور مهدی برحذر داشته شدهاند، و تعیینکنندگان وقت ظهور، دروغگو دانسته شدهاند. در میان روایات شیعه، اجماعی در مورد مدت زمان حکمرانی مهدی پس از ظهورش نیست. برای مثال حدیثی از محمد باقر، امام پنجم شیعه نقل شدهاست که مدت زمان حکومت مهدی را پس از ظهور ۳۰۹ سال ذکر کردهاست. حدیثی دیگر به نقل از صادق نقل شدهاست که این مدت را هفت سال ذکر کردهاست اما به گفتهٔ جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامی، هر سال این حکومت به اندازه هفتاد سال عادی خواهد بود. در حدیثی دیگر که ابن بابویه از صادق نقل کردهاست او از وجود دوازده مهدی پس از قائم (و نه دوازده امام) خبر دادهاست. این مهدیها از میان شیعیان امام زمان خواهند بود.
طبق نظر علی کورانی در کتاب عصر ظهور بر اساس جمعبندی روایات شیعه و سنی در خصوص ظهور و قیام مهدی موعود، ظهور مهدی از ابتدا تا تشکیل حکومت چهارده ماه طول میکشد. ظهور از ماه رجب و با خروج سفیانی آغاز میشود. در شش ماه نخست، ظهور مهدی غیرعلنی است و او در اضطراب و نگرانی است و امور را به طور مخفیانه توسط یارانش رهبری میکند. سپس در روز عاشورا از ماه محرم قیام قائم از مکه در مسجدالحرام در کنار کعبه با ۳۱۳ تن از یارانش آغاز میشود؛ درحالی که پرچم حضرت محمد در غزوه بدر را در دست دارد که بر آن نوشته شده است: اَلبَیعةُ لله؛ سپس از آنجا رهسپار مدینه، و بعد عراق و نهایتاً شام میشود. او طی هشت ماه دشمنانش را شکست میدهد و جهان اسلام را یکپارچه تحت فرمان حکومت خود در میآورد. سرانجام وارد قدس میشود. آنگاه با رومیان (که به نظر کورانی مقصود غربیان هستند) پیمان آتشبس میبندد. در این اثنا طبق روایات مسلمانان عیسی از ملکوت فرود میآید، تا حجت بر یهودیان و مسیحیان تمام شود. ترتیب حوادث فرود مسیح و آتشبس میان مسلمانان و رومیان (غربیان) در روایات دقیقاً مشخص نیست. به هر حال مسیح به مهدی میپیوندد و پشت سر مهدی نماز میخواند. سپس رومیان پیمان آتشبس را نقض میکنند و جنگ بسیار بزرگی در ساحل شرقی مدیترانه رخ میدهد و مهدی پیروز میشود.
پسآیند اعتقاد به امام دوازدهم در طول تاریخ و مسائل امروزی
برای بیشتر از یک هزاره، ایده ظهور مهدی در آینده روزنه امیدی برای مذهب شیعه به ارمغان آورده است. امید به ظهور امام در آینده به عنوان نیروئی متعادل کننده در میان شیعیان عمل نموده تا هر فعالیت سیاسی را تا ظهور امام مورد انتظار به تعویق بیندازند. موعود گرایی دوازده امامی جنبشی آرامش طلب است که به دنبال حضور صلح آمیز در جامعه مسلمانان در عین نگاه داشتن ویژگیهای اختصاصی خود در زمینه امامت و مخصوصاً امامت حجت غائب است. محمد حسین طباطبایی در خصوص آثار باور به امام غائب از نظر شیعه مینویسد: تصور ظهور مهدی در ردیف تصور قیامت میباشد که مشابه اعتقاد به پاداش و جزای اعمال موجب حفاظت حیات معنوی مسمانان میشود. این باور مربوط به دو قرن و نیم پس از ظهور اسلام نیست بلکه پیامبر پیش از ولادتش بشارت داده که برای شیعیان معتقد از آغاز نقطه امید بودهاست. باور به ظهور مهدی به انسان نوید میدهد که جهان بشری سرانجام به روزی به کمال مطلوب که حیات سراسر سعادت و خوشبختی و کامیابی است دست خواهد یافت. با وجود ایمان به چنین حقیقتی تصور شکست خوردن و بی فایده بودن تلاش برای انسان مسلمان محال است. با چنین ایمان مسلمان پیوسته خود را کامیاب مییابد و هرگز در اثر انباشت مشکلات و گرفتاریها امید نجات و رستگاری را از دست نخواهد داد.
در قرن چهارم هجری و هنگامی سلسله شیعه آل بویه بر عراق و ایران مسلط شدند. هفتاد سال از غیبت امام شیعه میگذشت و یک امام غایب محدودیتی برای آلبویه بوجود نمیآورد. بنابراین آلبویه که در ابتدا شیعه زیدی بودند، به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند و از آن حمایت نمودند. از طرف دیگر فشارها و سرکوبهای عباسیان با یک احساس شدید یاس در میان شیعیان امامیه که برخلاف بسیاری از شیعیان زیدیه از به چنگ آوردن قدرت از طریق روشهای انقلابی باز ماندهبودند، همراه و همزمان بود. برای آنها امام غائب، جاذبههای فکری و سیاسی آشکاری به دنبالداشت. این امر امامیه را قادر ساخت تا حکومت طرفدار شیعه آل بویه را به رسمیت بشناسد و با آن همکاری کند، بدون آنکه وفاداری خود را نسبت به امام غایب خود فدای این کار سازند. این همکاری با آلبویه توانست شیعیان را به مرکز قدرت نزدیکتر نماید. با اعلام وفاداری به آل بویه، شیعیان توانستند در تقاضای حقوق خود صریحتر و بی پرواتر باشند. به نظر کولبرگ در این دوران شیعیان با تقویت پایگاه خود در مراکز حساس مالی و حکومتی، شاید در پی این بودند که از یک سو امتیازاتی از شکل موجود حکومت به دست آورند و از سوی دیگر نهایتاً مذهب تسنن را از درون تضعیف کنند.
هنگاهی که ترکان سلجوقی از شمال شرق ایران به پیش آمدند و سرزمینهای اسلامی مسخر کردند. براساس شعرهای منسوب به زمان جعفر صادق، نویسندگان اسلامی ترکان را زمینه ساز ظهور مهدی میدانستند. هنگامی که مغولان به ایران حمله نمودند دوباره چنین اعتقاداتی در مورد مغولان در بین شیعیان که در آن زمان در ایران کماکان در اقلیت بودند، جاری شد. شیعیان پرنفوذی مانند خواجه نصیر توسی نیز با مغولان همکاری نمودند.
در طول تاریخ شیعه افراد متعددی بودهاند که با نام مهدی قیام کردهاند و در مواردی خود توانستهاند نظامی نو به وجود آورند. بنابر گفته ژان پیر فیلیو از زمان تبیین دکترین غیبت توسط روحانیت شیعه، با هدف محدود کردن جنبشها و قیامهای سیاسی تحت نام مهدی، روحانیت شیعه کوشش کرد که خود تنها نهادی باشد که وظیفه تفسیر نشانهها و زمان ظهور را به عهده داشته باشد. اما این تلاش روحانیت شیعه برای کنترل جنبشهای سیاسی تحت نام مهدی همیشه موفقیت آمیز نبودهاست. برای مثال زمانی که شاه اسماعیل صفوی ایران را تسخیر نمود. بسیاری از هواداران شاه اسماعیل، او را همان مهدی موعود دانستند. هرچند بعد از شکست شاه صفوی از ترکان عثمانی او مجبور شد از جاهطلبیهای خود عدول کند. از آن پس شاه اسماعیل در نزد طرفدارانش به عنوان نماینده امام زمان شناخته میشد. جنبش بابی بدون شک شاخصترین جنبشهای موعودگرایی شیعه پس از ظهور صفویان بود. این جنبش نتیجه حدود نیم قرن انتظار برای ظهور امام زمان بدنبال فرارسیدن هزاره مهدی و تعالیم و آموزههای درون و برون جنبش شیخیه بود. علی محمد باب ابتدا ادعا نمود که بابِ امام زمان است و سپس در سال ۱۲۶۴ ه. ق. /۱۸۴۸ م. آشکارا ادعا نمود که مهدی موعود است. این جنبش در نهایت به گسست از شیعه و تشکیل آیینی جدید منجر شد.
در دوران معاصر جنبشهای متعددی در بین شیعیان لبنان، عراق و ایران شکل گرفتهاست که یا خود را نماینده امام زمان یا هموارکننده زمینههای ظهور امام زمان دانستهاند یا مدعی هدایت و تأثیرگیری جنبش توسط امام زمان بودند. چنین رویکردی را در دوران معاصر در جنبشها و نظامهایی مانند نظام جمهوری اسلامی ایران، جیش المهدی به رهبری مقتدی صدر و حزبالله لبنان میتوان دید.
هزاران نفر از شیعیان به مسجد جمکران در حوالی قم و در مسیر راه قم-کاشان میروند. به خصوص در سه شنبه شب و روزی که در روایات شیعه، مهدی در این روز و در این محل ظاهر شده است. در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، او عنوان میکرد که امام مهدی فعالیتهای روزانه دولت او را حمایت میکند و به او در مواجهه با فشارهای بینالمللی کمک مینماید. یا در سخنرانی دیگری عنوان نمود که دلیل حمله آمریکا به عراق این بودهاست که آنها دریافته بودند که امام زمان قرار است که در عراق ظهور کند. این اظهار نظرهای احمدی نژاد با انتقادهای زیادی از جانب منتقدین وی و روحانیان شیعه مواجه شدهاست. در سال ۲۰۱۱ میلادی مستند جنجالی ظهور بسیار نزدیک است باعث جنجالهای بسیار شد. تا آنجا که منابع دولتی در ایران از ممنوعیت انتشار و توزیع این مستند خبر دادند.
در کنار جمکران مکانهای دیگری بهخاطر ارتباطش با امام دوازدهم شیعیان مورد توجه قرار گرفتهاست و قداست یافتهاست. مانند کوه سفید جنب مسجد جمکران که در بین باورمندان به محل پادگان سپاه مهدی در هنگام ظهور شهرت یافتهاست یا مسجد محدثین در شمال ایران و در شهر بابل که مشهور است که به دستور امام زمان ساخته شدهاست.
اعتقاد به ظهور امام غایب (به عنوان مهدی)، شیعیان را در تحمل شرایط دشوار یاری نموده و به آنها امید آیندهای سرشار از دادگری داده است. مبالغه آمیز نیست اگر گفته شود بدون اعتقاد به چنین نقشی برای امام دوازدهم، مذهب شیعه نمیتوانست در مقابل آزار و اذیت سلسلههای مختلف در تاریخ اسلام - تا پیش از تشکیل صفویه در قرن شانزدهم- دوام بیاورد. بنابرین غیبت امام به عنوان نیروی خلّاقی در جانهای شیعیان عمل نمود تا نه تنها در مقابل مشکلات زمان صبور باشند، بلکه آنها را آماده نمود تا وظیفه تاریخی خود در تاسیس حکومت اسلامی حتی پیش از آنکه امام رهبری شیعیان را بر عهده بگیرد را به انجام برسانند.
دیدگاه اهل سنت
با توسعه دکترین مهدویت در نزد شیعیان، فقه سنت سعی نمود تا از اعتقاد به مهدی فاصله بگیرد. با وجود حمایت از اعتقاد به مهدی توسط بعضی محدثین مهم اهل سنت، اعتقاد به مهدی هیچگاه بعنوان مبانی اصلی فقه اهل سنت در نیامدهاست. در اعتقادات اهل سنت به مهدی اشاره شدهاست، ولی بصورت نادر. بسیاری از علمای مشهور اهل سنت مانند محمد غزالی از بحث کردن در مورد این موضوع اجتناب کردهاند. البته به گفته مادلانگ این اجتناب کمتر بخاطر عدم اعتقاد به مهدی و بیشتر (بگفته رضا اصلان بخشی) بخاطر برنیانگیختن شورشها و جنبشهای اجتماعی بودهاست. هر چند همچنان بحثهای شدیدی بین علمای سنی در خصوص نقش مهدوی و سیاسی وی وجود دارد. موارد استثنایی مانند ابن خلدون در کتاب مقدمه وجود دارد که آشکارا با اعتقاد به مهدی مخالفت میکند و تمام احادیث مربوط به مهدی را ساختگی میداند. در میان محدثین و علمایی که به مهدی پرداختهاند دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در احادیثی در کتابهای اهل سنت مهدی همان عیسی مسیح است. در روایاتی دیگر حرفی از هویت فرد نیست و یا گفته شدهاست که به همراه عیسی قیام میکند. همچنین مهدی از نسل حسین، نسل حسن و یا فرزند حسن عسکری، امام یازدهم شیعه دوازده امامی، ذکر شدهاست.
طبق گفتهٔ ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام، بین قرون هفتم تا سیزدهم هجری برخی علمای اهل سنت از این عقیده که حجت بن حسن همان مهدی منتظر است حمایت کردند:
در سال ۶۴۸ (ه. ق)./۱۲۵۰(م). محدث سوری شافعی مذهب، محمد ابن یوسف الگنجی القریشی، کتابی تالیف کرد با عنوان "البیان فی اخبار صاحب الزمان" که در آن با استناد به احادیث اهل تسنن اثبات نمود امام دوازدهم همانا مهدی است.
در سال ۶۵۰(ه. ق)./۱۲۵۲(م). کمال الدین محمد اهوازی، دانشمند شافعی، کتاب مطالب السوال فی مناقب آل رسول، را در شهر حلب تکمیل نمود. در این کتاب وی از امامت دوازده امام پشتیبانی نمود و به مخالفتهای اهل تسنن در زمینه اعتقاد به اینکه امام دوازدهم همان مهدی است پاسخ داد.
سبط ابن جوزی، کمی پیش از وفات خود در سال ۶۵۴ (ه. ق). در دمشق، کتاب تذکره خواص العلما را نوشت که در آن گزارشهای منابع اهل تسنن را در بیان فضائل علی و فرزندانش به خصوص دوازده امام را گرد آوری نمود و در پایان تصریح نمود که امام دوازدهم همانا صاحب عصر، و مهدی موعود است.
در دایره صوفیان نیز منابعی در تایید مهدی بودن امام دوازدهم وجود دارد. ابو بکر بیهقی (وفات ۴۵۸/۱۰۶۶) بیان نموده است که برخی از مشایخ صوفیه نظر امامیه در مورد هویت مهدی و غیبت او را قبول دارند. صوفی ایرانی، صدر الدین ابراهیم الهموی (اواخر ساده ۷/۱۳) از نظر امامیه در کتابش، فرائض السیمتین پشتیبانی نمود. صوفی مصری، الشعرانی، با وجود اینکه عموماً هیچ موافقتی با شیعه نشان نمیداد، در کتاب یواقیت و الجواهر (نوشته شده در سال ۹۵۸/۱۵۵۱) تصریح نمود که مهدی پسر امام حسن عسکری است که در سال ۲۵۵/۸۶۹ به دنیا آماده است و تا زمان ملاقات با عیسی زنده خواهد ماند.
جاوا (به انگلیسی: Java) یک زبان برنامهنویسی شئگراست که برای اولین بار توسط
جیمز گاسلینگ در شرکت سان مایکروسیستمز ایجاد شد و در سال ۱۹۹۵ به عنوان بخشی
از سکوی جاوا منتشر شد. زبان جاوا شبیه به ++C است اما مدل شیءگرایی آسانتری
دارد و از قابلیتهای سطح پایین کمتری پشتیبانی میکند. یکی از قابلیتهای اصلی
جاوا این است که مدیریت حافظه را بطور خودکار انجام میدهد. ضریب اطمینان
عملکرد برنامههای نوشتهشده به این زبان بالا است و وابسته به سیستمعامل خاصی
نیست، به عبارت دیگر میتوان آن را روی هر رایانه با هر نوع سیستمعاملی اجرا
کرد. برنامههای جاوا به صورت کدهای بیتی همگردانی (کامپایل) میشوند. که مانند
کد ماشین هستند و به ویژه وابسته به سیستمعامل خاصی نیستند.
در مقایسه با زبانهای دیگر، همچون ++C یا بیسیک یا فورترن، جاوا زبان نسبتاً جدیدتری است. شرکت سان مایکروسیستمز (به انگلیسی: Sun Microsystems) در سال ۱۹۹۱ یک پروژه تحقیقاتی به نام گرین (Green) را آغاز کرد. هدف این پروژه ایجاد زبانی جدید شبیه به ++C بود که نویسنده اصلی آن، جیمز گاسلینگ، آن را بلوط (Oak) نامید. اما بعدها به دلیل برخی مشکلات حقوقیاز میان لیستی از کلمات تصادفینام آن به جاوا تغییر کرد.
پروژه گرین به دلیل مشکلات بازاریابی در شرف لغو شدن بود تا اینکه گسترش وب در سال ۱۹۹۳ باعث نمایش تواناییهای وافر جاوا در این عرصه گشت. اینگونه بود که شرکت سان مایکروسیستمز در مه ۱۹۹۵ جاوا را رسماً به بازار عرضه کرد.
جاوا یک زبان برنامهنویسی است که در آغاز توسط شرکت سان مایکروسیستمز ایجاد شدهاست و در سال ۱۹۹۵ به عنوان بخش اصلی سکوی جاوا منتشر شد. این زبان قسمتهای بسیاری از گرامر خود را از C و ++C گرفته اما دارای مدل شیگرایی سادهای است و امکانات سطح پایین کمی دارد. کاربرد جاوا در کامپایل به صورت بایت کد است که صرف نظر از معماری و خصوصیات آن کامپیوتر، قابلیت اجرا روی تمامی ماشینهای شبیهسازی جاوا را داشته باشد. اجزای اصلی کامپایلرهای جاوا، ماشینهای پیادهسازی و کتابخانههای آن توسط این شرکت از سال ۱۹۹۵ منتشر شد. در مه ۱۹۹۷ این شرکت، نرمافزار رایگان این زبان را فراهم کرد. دیگران هم کاربردهای دیگری از این زبان را منتشر کردند مثل کامپایلر GNU برای جاوا.
مرورگرهای اصلی وب، به هم پیوستند تا به طور مطمئن جاوا اپلت را بدون صفحات وب اجرا کنند و به این صورت جاوا خیلی زود معروف و محبوب شد. با پیدایش java2، نسخهٔ جدید توانست ترکیبهای جدیدی را برای نوعهای مختلف پلت فرمها ایجاد کند. به عنوان مثال J2EE، باهدف کاربرد برای تشکیلات اقتصادی، و نسخهٔ سکوی جاوا، نسخه میکرو برای تلفن همراه منتشر شد. در سال ۱۹۹۶ با هدف بازاریابی، این شرکت نسخهٔ جدید J2 را با نامهای سکوی جاوا، نسخه سازمانی، سکوی جاوا، نسخه میکرو و سکوی جاوا، نسخه استاندارد منتشر کرد. در سال ۱۹۹۷ شرکت سان میکروسیستمز، ISO/IEC JTC1 standards body و Ecma International را به فرمول جاوا تغییر داد. شرکت Sun بسیاری از کاربردهای جاوایش را بدون هیچ هزینهای فراهم آورد. شرکت Sun با فروش مجوز برای بعضی از کاربردهای خاصش مثل Java Enterprise System درآمدی را بدست آورد. در ۱۳ نوامبر ۱۹۹۶ شرکت Sun نرمافزار جاوا را به صورت رایگان و با مجوز عمومی برای همه منتشر کرد.
اهداف اولیه
این زبان باید ساده، شیگرا و مشهور باشد.
مطمئن و بدون خطا باشد.
وابسته به معماری کامپیوتر نبوده و قابل انتقال باشد.
باید با کارایی بالا اجرا شود.
باید به صورت پویا و نخکشیشده باشد.
برنامههای جاوا و اپلتها
جاوا برای نوشتن انواع برنامههای کاربردی مناسب است. با جاوا میتوان انواع برنامههای زیر را نوشت:
برنامههای تحت وب
برنامهنویسی سیستمهای کوچک مانند تلفن همراه، رایانه جیبی و ...
برنامههای کاربردی بزرگ (Enterprise)
برنامههای رومیزی (Desktop)
قابلیت خاصی در جاوا وجود دارد بنام اپلت. اپلتها امکانات فراوانی برای نوشتن برنامههای تحت وب در اختیار برنامهنویسان قرار میدهند که دیگر زبانهای برنامهنویسی فاقد آن هستند.
البته وجود ماشین مجازی جاوا برای اجرای اپلت لازم است. اپلتها نظیر فناوری اکتیوایکس شرکت مایکروسافت هستند که برنامهنویسان را قادر میسازد تا امکاناتی را به مرورگر کاربر بیفزایند. البته تفاوت این دو در امنیت میباشد به گونهای که اپلتها بدلیل اینکه در محیطی به نام جعبه شنی (sandbox) اجرا میشوند امن هستند ولی اکتیوایکسها فاقد چنین امنیتی هستند.
سیستمعامل: هر چقدر زبانهای net. قوی باشند تنها بر روی پلت فرم ویندوز اجرا میشوند و برخی ویندوز را سیستمعامل غیر قابل اعتمادی در برنامه نویسی Enterprise میدانند.
ولی جاوا از این نظر انتخاب خوبی است.
قابلیت حمل: جاوا بر روی سکوهای رایانش گوناگونی قابل اجرا است، از ATM و ماشین رختشویی گرفته تا سرورهای سولاریس با قابلیت پشتیبانی از 1024 cpu برای پردازش.
جاوا بیشتر از یک زبان است: جاوا فقط یک زبان نیست و انجمنهایی متشکل از بزرگان صنایع و برنامهنویسان زیادی مشغول به توسعه و ایجاد استانداردهای جدید و به روز هستند.
در مقایسه با زبانهای دیگر، همچون ++C یا بیسیک یا فورترن، جاوا زبان نسبتاً جدیدتری است. شرکت سان مایکروسیستمز (به انگلیسی: Sun Microsystems) در سال ۱۹۹۱ یک پروژه تحقیقاتی به نام گرین (Green) را آغاز کرد. هدف این پروژه ایجاد زبانی جدید شبیه به ++C بود که نویسنده اصلی آن، جیمز گاسلینگ، آن را بلوط (Oak) نامید. اما بعدها به دلیل برخی مشکلات حقوقیاز میان لیستی از کلمات تصادفینام آن به جاوا تغییر کرد.
پروژه گرین به دلیل مشکلات بازاریابی در شرف لغو شدن بود تا اینکه گسترش وب در سال ۱۹۹۳ باعث نمایش تواناییهای وافر جاوا در این عرصه گشت. اینگونه بود که شرکت سان مایکروسیستمز در مه ۱۹۹۵ جاوا را رسماً به بازار عرضه کرد.
جاوا یک زبان برنامهنویسی است که در آغاز توسط شرکت سان مایکروسیستمز ایجاد شدهاست و در سال ۱۹۹۵ به عنوان بخش اصلی سکوی جاوا منتشر شد. این زبان قسمتهای بسیاری از گرامر خود را از C و ++C گرفته اما دارای مدل شیگرایی سادهای است و امکانات سطح پایین کمی دارد. کاربرد جاوا در کامپایل به صورت بایت کد است که صرف نظر از معماری و خصوصیات آن کامپیوتر، قابلیت اجرا روی تمامی ماشینهای شبیهسازی جاوا را داشته باشد. اجزای اصلی کامپایلرهای جاوا، ماشینهای پیادهسازی و کتابخانههای آن توسط این شرکت از سال ۱۹۹۵ منتشر شد. در مه ۱۹۹۷ این شرکت، نرمافزار رایگان این زبان را فراهم کرد. دیگران هم کاربردهای دیگری از این زبان را منتشر کردند مثل کامپایلر GNU برای جاوا.
مرورگرهای اصلی وب، به هم پیوستند تا به طور مطمئن جاوا اپلت را بدون صفحات وب اجرا کنند و به این صورت جاوا خیلی زود معروف و محبوب شد. با پیدایش java2، نسخهٔ جدید توانست ترکیبهای جدیدی را برای نوعهای مختلف پلت فرمها ایجاد کند. به عنوان مثال J2EE، باهدف کاربرد برای تشکیلات اقتصادی، و نسخهٔ سکوی جاوا، نسخه میکرو برای تلفن همراه منتشر شد. در سال ۱۹۹۶ با هدف بازاریابی، این شرکت نسخهٔ جدید J2 را با نامهای سکوی جاوا، نسخه سازمانی، سکوی جاوا، نسخه میکرو و سکوی جاوا، نسخه استاندارد منتشر کرد. در سال ۱۹۹۷ شرکت سان میکروسیستمز، ISO/IEC JTC1 standards body و Ecma International را به فرمول جاوا تغییر داد. شرکت Sun بسیاری از کاربردهای جاوایش را بدون هیچ هزینهای فراهم آورد. شرکت Sun با فروش مجوز برای بعضی از کاربردهای خاصش مثل Java Enterprise System درآمدی را بدست آورد. در ۱۳ نوامبر ۱۹۹۶ شرکت Sun نرمافزار جاوا را به صورت رایگان و با مجوز عمومی برای همه منتشر کرد.
اهداف اولیه
این زبان باید ساده، شیگرا و مشهور باشد.
مطمئن و بدون خطا باشد.
وابسته به معماری کامپیوتر نبوده و قابل انتقال باشد.
باید با کارایی بالا اجرا شود.
باید به صورت پویا و نخکشیشده باشد.
برنامههای جاوا و اپلتها
جاوا برای نوشتن انواع برنامههای کاربردی مناسب است. با جاوا میتوان انواع برنامههای زیر را نوشت:
برنامههای تحت وب
برنامهنویسی سیستمهای کوچک مانند تلفن همراه، رایانه جیبی و ...
برنامههای کاربردی بزرگ (Enterprise)
برنامههای رومیزی (Desktop)
قابلیت خاصی در جاوا وجود دارد بنام اپلت. اپلتها امکانات فراوانی برای نوشتن برنامههای تحت وب در اختیار برنامهنویسان قرار میدهند که دیگر زبانهای برنامهنویسی فاقد آن هستند.
البته وجود ماشین مجازی جاوا برای اجرای اپلت لازم است. اپلتها نظیر فناوری اکتیوایکس شرکت مایکروسافت هستند که برنامهنویسان را قادر میسازد تا امکاناتی را به مرورگر کاربر بیفزایند. البته تفاوت این دو در امنیت میباشد به گونهای که اپلتها بدلیل اینکه در محیطی به نام جعبه شنی (sandbox) اجرا میشوند امن هستند ولی اکتیوایکسها فاقد چنین امنیتی هستند.
سیستمعامل: هر چقدر زبانهای net. قوی باشند تنها بر روی پلت فرم ویندوز اجرا میشوند و برخی ویندوز را سیستمعامل غیر قابل اعتمادی در برنامه نویسی Enterprise میدانند.
ولی جاوا از این نظر انتخاب خوبی است.
قابلیت حمل: جاوا بر روی سکوهای رایانش گوناگونی قابل اجرا است، از ATM و ماشین رختشویی گرفته تا سرورهای سولاریس با قابلیت پشتیبانی از 1024 cpu برای پردازش.
جاوا بیشتر از یک زبان است: جاوا فقط یک زبان نیست و انجمنهایی متشکل از بزرگان صنایع و برنامهنویسان زیادی مشغول به توسعه و ایجاد استانداردهای جدید و به روز هستند.
ساعت : 6:15 am | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی